2014/03/01, 12:12 AM
از امروز بگم که قرار بود صبح طرفای 10:30 برم بازارچه و از فرط خستگی نتونستم حتی واسه زنگ بیداری چشامو باز کنم و تا ساعت 12:30 خواب بودم .
که از این بابت شدیدا شرمنده نازنین و افسانه و فربود هستم و دستتون درد نکنه .
یه تشکر ویژه از بچه هایی که هنرشون رو وارد بازارچه کردن و یه تشکر دیگه از همه دوستامون که اومدن و تنها نزاشتنمون ، تا یه بار دیگه به داشتن این دوست ها افتخار کنم .
از پدر مادر هایی که اومدن ، از خواهر برادرایی که اومدن، بیشتر بیشتر ممنونم.
همون طور که فربود گفت واقعا غرفه ام اس سنتر بهترین غرفه نمایشگاه از همه لحاظ بود و یه بار دیگه باعث شد به ام اس سنترمون و دوستامون افتخار کنیم .
مرسی که هستید
که از این بابت شدیدا شرمنده نازنین و افسانه و فربود هستم و دستتون درد نکنه .
یه تشکر ویژه از بچه هایی که هنرشون رو وارد بازارچه کردن و یه تشکر دیگه از همه دوستامون که اومدن و تنها نزاشتنمون ، تا یه بار دیگه به داشتن این دوست ها افتخار کنم .
از پدر مادر هایی که اومدن ، از خواهر برادرایی که اومدن، بیشتر بیشتر ممنونم.
همون طور که فربود گفت واقعا غرفه ام اس سنتر بهترین غرفه نمایشگاه از همه لحاظ بود و یه بار دیگه باعث شد به ام اس سنترمون و دوستامون افتخار کنیم .
مرسی که هستید
مث حس ی عشق تازه بودی
مث افسانه بی اندازه بودی ...
مث افسانه بی اندازه بودی ...