2014/01/14, 05:51 PM
به اندازهی 10 سال پیر شدن مامان بابام و فقط گریه کردن
بیا و همیشه کنارم بمان.کنارم که باشی
یعنی<رسما تعطیلی تمام دردها>
یعنی<رسما تعطیلی تمام دردها>
نظرسنجی: آیا شما بیماریتان(ام اس) را از دیگران پنهان می کنید؟چرا؟ |
|||
خیر.دلیلی برای پنهان کردن ندارم. | 47 | 16.26% | |
خیر.دوست دارم همه دنیا بدونند. | 11 | 3.81% | |
تا جایی که لازم نباشه نمیگویم. | 103 | 35.64% | |
بله.از دید نادرست دیگران و ترحم متنفرم. | 88 | 30.45% | |
بله.به دلایل شخصی. | 40 | 13.84% | |
در کل | 289 رأی | 100% |
*شما به این گزینه رأی داده اید. | [نمایش نتایج] |
آیا شما بیماریتان را از دیگران(دوستان و فامیل) پنهان می کنید؟علت آ
|
||||||||||||||||||||||||||||||
2014/01/14, 05:51 PM
به اندازهی 10 سال پیر شدن مامان بابام و فقط گریه کردن
بیا و همیشه کنارم بمان.کنارم که باشی
یعنی<رسما تعطیلی تمام دردها>
2014/01/14, 06:48 PM
مامان وبابام که اصلاداغون شدن
سفید شدن موهای سرشون مامان بابام محسوس بود بیچاره ها...
وقتشه جونم قدم بزاری توخونم
قهوموباعشق بریزی توی فنجونم******
2014/01/14, 09:08 PM
آره پنهان می کنم. چون حوصله ی برخوردهای لوس رو ندارم فقط خانوادم خبر دارند. از فامیل ها هم هیچ کس نمی دونه. چون یکی از فامیل ها قبل از من ام اس داشت و دلسوزی های عجیب غریب و حرف هایی که پشت سرش می زدند و رفتارهایی که باهاش داشتند رو دیدم. به دوست و آشنا هم نگفتم چون دلیلی نداشته اگر هم بفهمند هم مهم نیست.
آخرین دانه کبریتم را می کشم در این باد
هرچه بادا باد!
بله، اگه دوست باشن نگران و ناراحت میشن اگه دشمن هم باشن شاد میشند
"حبابها همیشه قربانی هوای درون خودشان هستند!"
2014/01/16, 11:45 PM
دوراز جون بعضی از اطرافیان خیلی بیشعورن :/ واصلا هیچ آگاهی از این بیماری ندارند و بیخود اظهار نظر می کنن
من به بعضی از نزدیکانم هم که گفتم الان پشیمونم دیگه سعی میکنم تا جایی که لازم نباشه نگم به کسی...
آنچه مرا نکشد، نیرومندترم میسازد.
این را در مدرسه ی جنگِ زندگی آموخته ام...
2014/03/24, 07:48 PM
برام مهم نیست کسی بفهمه
اصل خودمم که رو به کسی نمیدم که بخواد حرف بزنه درمورد مریضیم برام دل بسوزونه یا ترحم کنه الانم سالومه رو یه فرد منطقی و روپا میشناسن پس هیچی مهم نیست
میبینی مادر..؟
دیگر سیگار هم غم هایم را تسکین نمیدهد ... سلطان غم بگو مسکنت چیست ..؟ فرزندت از پای درآمده ...
2014/03/30, 08:56 AM
من تا همین چن هفته پیش به هیشکی نگفته بودم(مامان و بابا و خواهرم که از اول میدونن) تا اینکه به یه دوست قدیمیم گفتم، برخوردش خیلی خوب بود ولی اولش اصلا باورش نمیشد بنده خدا
خدای درهای باز، خدای درهای بسته، ما را از این آستانه بگذران.
2014/03/30, 10:29 AM
من با داییم رفته بودم دکتر.. زنش که فهمید یعنی همه ی فامیل در کمتر از 24 ساعت فهمیدن..
تودانشگاه به دوستام و هم اتاقیا میگفتم میخوام که ذهنیت مردم عوض بشه.. حتی چند نفر... ولی خانواده شوهرم نمیدونن شوهرم خودش اینطور میخواد .
با تو این تن شکسته داره کم کم جون میگیره..
2014/03/30, 01:05 PM
اره پنهان میکنم چون اصلا جنبه ندارن
فکر میکنن من جزام دارن هی احساس ترحم می کنند خونواده ی خودم شوهرم با یکی از دوستای قدیمیم می دونند
بیا و همیشه کنارم بمان.کنارم که باشی
یعنی<رسما تعطیلی تمام دردها>
2014/03/30, 03:44 PM
من چند ماهیه که به دوستام کم کم دارم میگم..چون باید بفهمن ام اس چیه..اونا منو خیلی موفق میدونن!! مخصوصا تو درس...تو زندگی! یه آدم همیشه خندون و بی غم! کسی که به همه انرژی میده! ولی خدارو شکر که الان دارم میگم.چون اگه از اول میدونستن،شاید با ترحم اشتباه میگرفتم احساسشون رو! الان مطمئنم که دید خیلیا رو عوض کردم به ام اس..دید رئیسمو! چون اولش که فهمید ام اس دارم ترحم داشت نسبت بمن..ولی وقتی دید سر ساختمون از دیوار گرفتم، دارم میرم بالا پیش کارگرا،خودش گفت که راجع به ام اس چیز دیگه فکر میکرده و نظرش کلا عوض شد!
به یاد آرزوهایم سکوتی میکنم بالاتر از فریاد..
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: |
5 مهمان |