2012/04/21, 09:31 AM
زمانی که متوجه شدم ام اس دارم خیلی افسرده شدم وبه هیچ کس نگفتم وکلا یک مدت داروهای ضد افسردگی می خوردم .......حدود دو سال هم بود که از کارم بیرون آمده بودم تا بهتر به پسرم برسم چون تازه رفته بود کلاس اول.....بعد از 5-6ماه که توانستم با واقعیت بیماریم کنار بیام تصمیم گرفتم دوباره به کار برگردم وخدا رو شکر برام یک شرکت دیگه در رابطه با کارم ,کار پیدا شد والان 1.5سال است مشغول هستم اصلا هم به ام اس فکر نمی کنم ولی ام اس هر از گاهی یادم میکنه ومثلا شب عید دوباره حمله داشتم که یک کم برنامه تعطیلات نوروزم را خراب کرد ولی به امید خدا شکستش میدم وبه زانو در میارمش .من در یکی از کارگزاریهای بورس مشغول کار هستم واسترس جزء لاینفک محل کارم هستش !!!! ولی با کمک خدا از پس همه کارها بر میام ساعت کاریم هم مثل همه شرکتها 8-17 هست و در محل کار کسی نمی داند که ام اس دارم اصلا فکرش را هم نمی کنند ... هفته ای یک بار هم استخر میرم و هفته ای یک بار هم برای شادشدن روحیم به کلاس حرکات موزون میرم!!!! سر خودم را حسابی گرم کردم تا فرصت فکر کردن به ام اس را نداشته باشم 
کلا هم سعی می کنم در حال زندگی کنم و کارهایی را که دوست دارم را انجام میدم بالاخره هم علم با پیشرفتهایی که داره یک راهی برای ام اس هم پیدا میشه ...........
امیدوارم که همه ام اس سنتری ها هر جا که هستند موفق وپیروز باشند
کلا هم سعی می کنم در حال زندگی کنم و کارهایی را که دوست دارم را انجام میدم بالاخره هم علم با پیشرفتهایی که داره یک راهی برای ام اس هم پیدا میشه ...........
امیدوارم که همه ام اس سنتری ها هر جا که هستند موفق وپیروز باشند
سرنوشت را کی توان از سر نوشت......
