امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امیتازات : 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شاد زندگی کردن برای ام.اسی‌ها سخت نیست!
#31
واسه قسمت الف بایس بگم یک دوستی داشتم واسه تحویل پروژه دانشگاه ( پایان نامه ) که زمانی که انتخاب واحد کردیم من یک استادی برداشتم که دوست جان هم آمد بیخ دل من نشست گفت منم می خوام با همین بردارم confused
زووووووووووووووووووور و اصرار که خلاصه کد درس رو ثبت نهایی کرد و تموم شد. من کاری بهش نداشتم تا اینکه موقعی که رفتیم با استاد صحبت راجع به پروژه استاد گفت : شما چی بر می داری ؟
آخه من از 3 - 4 ماه قبلش روی پروژه ام کار کرده بودم بهش گفتم فلان کار ولی به دلیل مشکلی که دارم می خوام یکمی تخفیف بدین. مثلا اگر به جا 40 تا فرم من 10 تا فعلا ساختم زیاد سختش نکنید.
استاد گیر 3 پیچی داد که بایـــــــــــــــــــــــــــــــــس با یکی مشترک باشی.
منم چون نصف پروژه را انجام داده بودم نمی خواستم کسی رو شریک کنم. منتها این دوست پدر بیامرزه من اینقدر آمد گردن کج جلو من نشست اینطوری : sad2
منم دلم سوخت. گفتم اشکالی نداره بیا با هم .
رفت و با ذوق و شوق به استاد اعلام کرد و خلاصه هر سری می گفتم بیا بریم پیش استاد این کار کنیم اون کار کنیم نمیامد angry3
منم خوب می خواستم کار زودتر تموم شه حرس می خوردم از دست این خانم محترم.
آخه کاری هم بلد نبود ، نه می تونست کد بنویسه نه حتی برنامه نصب کنه روی لپ تاپش که یک روز آمد من براش ویندوز نصب کردم و نرم افزار های مورد نیاز و ... و اونم رفت که بیاد Sad
خلاصه وسط کار چون پروزه بانک اطلاعاتی رو هم با من چسبیده بود منم همه ی کارهاش رو کرده بودم وقتی پروژه پرینت شده را بردم دانشگاه بهش گفتم : تو واقعا روت می شه بری اینو تحویل استاد بدی ؟ حتی یک تلق و شیرازه هم نگرفتی ؟؟؟ من دارم جای تو خجالت می کشم angry2
اونم با کمال پر رویی گفت : من وقت ندارم خودم رو با تو هماهنگ کنم و منم گفتم از من به خیر و از تو به سلامت.

رفتیم اعلام کردیم که ما می خواهیم جدا کار کنیم و اون رفت به استاد گفت سایت شرکت برادرش رو می خواد بسازه و منم که پروزه خودم بود. ( پروژه من سیستم مطب دکتر بود از ثبت بیمار بگیر تا نوبت دهی و ثبت پرونده و ... )
خلاصه که من رفتم پیش یک بنده ی خدایی یکمی کمکم کرد و یک مقداری هم هزینه گرفت واسه کمکش و کلی از دوستان و آشنایان کمک گرفتم و روز تحویل پروژه چون لپ تاپ ندارم و بسته نرم افزاری که تهیه کرده بودم مشکل داشت ( بنا بر دلایل تخصصی که نمیشه توضیح بدم !!!! ) مجبور شدم با کیسم رفتم دانشگاه و دست بر قضا یک قسمتیش که من منظور استاد رو متوجه نشده بودم چی می خواد ایراد بنی اسرائیلی گرفت و کلی منو عصبی کرد.
منم شروع کردم با استاد به دعوا و جدل که تو که حتی نمی دونی این نرم افزار کد نویسی چطوری کار می کنه و حتی نمی تونی کی برد را بگیری دستت چطور این ایراد رو از من می گیری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ angry
گفت وظیفه من نبوده جواب سوالت رو بدم وظیفه اون کسی که رفتی پیشش کلاس بوده !!!!!
منم گفتم : پولی که بابت این درس بهت دادن واسه استاد راهنما حرومت من راضی نیستم و گفتم اگر به من صفر هم بدی مهم نیست angry3
برگشت به من گفت : خانم فلانی همیشه از شما شکایت می کرد که نمیایید باهاش همکاری کنید تا بیایید پیش من ایرادات کار تون را بگیرم. همش می گفت که مثلا وقتی روز فلان ساعت فلان با من قرار داشتین خودش تنها میومد و می گفته که فلانی نیومد گفته وقت نکردم بیام...

خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا می خواستم همونجا استاد رو با تیربار ناکارش کنم و اون دوستم رو برم با باتوم کوه بزنم تو چشش کل کاسه چشمش رو تخلیه کنم که چقدر آدم می تونه دروغ گو باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفتم بهش : استاد نشون به اون نشون که فلان روز اینطور شد اونطور شد ، ای سوال من بود نه اون ، این مشکل فلان جا بوده و ... کل داستان کد نویسی رو تعریف کردم و خوب چون کل برنامه دستم بود مشکلی نداشتم.
خلاصه که باز گفت : خانم فلانی هم پروژه اش رو تحویل داد و منم گفتم منم می تونم ببرم بیرون واسم کار کنن. ( آخه این خانم دومی که گفت اصلا حالیش نیست چی به چیه منم ازش متنفر بودم با اینکه مثلا شاگرد زرنگ کلاس بود ولی 3 ترم پروژه هاش رو من واسش انجام می دادم rolleyes )

فقط عصبی شدم و گیر استاد گاگول و دوست خیانت کار ...

بعدش همین دوست خیانت کار پروژه اش رو آورد داد دست من ، منم نامردی نکردم که هم پول زیاد گرفتم هم کارش رو نصفه تموم کردم و بهش دادم .

ولی کلی هم ناراحت شدم که چطور من 16.5 شدم پایان نامه ام را ولی ایشون 20 شدconfused
حالا مهم نیست کلن خواستم داستانی تعریف کرده باشم که بگم این دوست من نقشه کشید منو خراب کنه چون خودش چیزی بلد نبود ولی من دیر متوجه شدم متاسفانه که ای کاش ...

اصلا یاد آوریش منو عذاب میده sad
سایتی رو هم طراحی کردم واسش آپلود شده ولی خودش خرابش کرده و هزار بار به من اس ام اس داد بیا دانشگاه درستش کن برام منم گفتم من تهرانم نمی تونم بیاو خودت درستش کن.
با اینکه سعی می کنم خاطرات بد رو توی ذهنم نیگه ندارم ولی نمی دونم چرا نمیشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ rolleyes
Free chees is found on the mousetrap
To catch anything you want you must pay it's worth
 تشکر شده توسط : najva , paeeze , havaars , MFhealth , شفا یافته , nahid
  


پیام های داخل این موضوع
RE: شاد زندگی کردن برای ام.اسی‌ها سخت نیست! - توسط TootFarangi - 2012/01/08, 04:18 PM

موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  زندگی را سخت نگیرید! paeazan 8 6,973 2014/04/22, 02:05 PM
آخرین ارسال: shahrzad.s
  مواد لازم دمنوش برای داشتن اعصاب آرام و سرخوش بودن hamid_147 0 3,686 2014/04/20, 12:13 AM
آخرین ارسال: hamid_147
  ترک عادت های قدیمی،شروع زندگی جدید Escape 3 3,687 2014/02/19, 12:31 AM
آخرین ارسال: spring
  خوب بودن برای چه کسی؟ Escape 6 5,748 2014/02/18, 09:56 AM
آخرین ارسال: سالومه
  چـهار گام برای افزایـش اعتـماد به نفـس 360 0 2,197 2012/10/01, 05:31 PM
آخرین ارسال: 360
  راز داشتن عمر طولانی در دیدگاه و نگرش مثبت به زندگی fereshteh 56 29,544 2012/07/31, 08:23 AM
آخرین ارسال: nazaninamiri70
  5راه ارتقای شوخ طبعی برای ارتقای روابط اجتماعی نازلی 0 2,194 2011/03/17, 10:36 PM
آخرین ارسال: نازلی



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان