2015/02/11, 02:39 AM
امروز از یکی شنیدم که خواهرشوهر دخترداییم بعداز زایمانش
یکی ازچشماش تارشده
الان دوماهه
دلم هری ریخت
گفتم اگه ام اس باشه هربار باید یاداور خاطرات خودم بیفتم
وفتی حرف میزدن گوش نمیدادم
دویت ندارم دوباره خاطراتش زنده شه
دختردایبمم پرستاره حتما فرداخم اون میره لراس تزریقات سکمی و.... انجام بده
خیلی دلم گرفت
اونا نمیدونستن چیه
ولی منکه مبدونم تجربشم کردم
وای خداااا
یکی ازچشماش تارشده
الان دوماهه
دلم هری ریخت
گفتم اگه ام اس باشه هربار باید یاداور خاطرات خودم بیفتم
وفتی حرف میزدن گوش نمیدادم
دویت ندارم دوباره خاطراتش زنده شه
دختردایبمم پرستاره حتما فرداخم اون میره لراس تزریقات سکمی و.... انجام بده
خیلی دلم گرفت
اونا نمیدونستن چیه
ولی منکه مبدونم تجربشم کردم
وای خداااا