(2012/01/25, 10:13 PM)پروانه نوشته است: امیدوارم از حرفم ناراحت نشیداما تصمیمت بهترین راه نبوده البته اگه به رشته تحصیلی یا درس خوندن علاقه داشتی راههای دیگری هم میتونست باشه باید به زندگی میگفتی این سنگهایی که جلو پات میندازه خیلی کوچیکه و هدف تو بزرگتر از چیزی هستش که بی اختیاری ادرار مانه بشه هیچکس از اینده خبر نداره شاید یه روز یه درمان قطعی برا ام اس پیدا بشه و اقا احمدرضا اونموقع ببینی چه چیزهایی و بخاطرش از دست دادی اگه مدرک تحصیلی و شغل مناسب بزرگترین افتخار هستش و حس خوبی داره میتونستی پیام نوربخونی و فقط برا امتحانات بری مهم نیست راه و چطور رفتیم مهم اینکه تو قله کوه با دیگران یکی هستی وحتی سر تردرسته اما اینی که گفتم همش نبود و دستم هم درگیر شده بود و خیلی بد و کند مینوشتم که این اعصابمو داغون میکرد.و .......... اینو نمیشه بگم
رشته ی برق میخوندم و تو دانشگاه دانشجو ممتاز بودم هرچند دانشگاه علمی کاربردی بود اما به رشتم علاقه ی زیادی داشتم
با تمام بی کسی هایم کســـی دارم هنـــــوز
گاهی گمان نمی کنی و می شود/گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست/گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای, گدائی و بخت نیست /گاهی تمام شهر گدای تو می شود