امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امیتازات : 3.22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت)
من خودم از طريق اينترنت فهميده بودم اما نمى خواستم بپذيرم چون تصورم از ام اس چيز ديگه اى بود بعد هى مى گفتم يه چيز ديگست مامان اينام بم نگفته بودن! تا پالس تراپى رفتم که اسمشم نمى دونستم يه پرستارى گفت پالس تراپيت تموم شه اين عوارضت از بين ميره بعد من بعد هر پالس ميومدم خونه اومدم خونه پالس تراپى رو که سرچ کردم ديدم خوده ام اسه! بعد من يهو انگار از خواب بيدار شدم شروع کردم به گريه مگه اين هق هقا تموم مى شد!!خواهرم و نامزدش همون موقع اومدن خونه شروع کردم تو بغل خواهرم گريه!! عجب روزى بودا همشم به خاطر عدم آگاهى بود بعدش ديگه وقتى مامان بام حرف زد و گفت ام اس اون چيزى نيست که تو فکر مى کنى ديگه خوب شدم و بقيه پالسا هم تو خونه مامانم برام زد و خوشحال و خندان بودم smiling
اينم بگم که چون خودم بو برده بودم ام اسه روزى که ام آر آى داشتم تو اون تونله به خدا مى گفتم خدا جون تو رو خدا ام اس نباشه قول ميدم مثه آدم بشينم سر پايان نامم و ناشکرى نکنم Undecided خب نمى دونستم ام اس تصورات ذهنى من نيست ديگه Smile الان خدا رو شکر مى کنم بابت همه چيزRolleyes
آرزوهاتو يه جا يادداشت کن و يکی يکی به خدا بگو. خدا يادش نميره،ولی تو يادت ميره چيزی که امروز داری، آرزوي دیروزت بود...
 تشکر شده توسط : arezooo82 , behzad mkh , رهاورد , سمیرا , maryam.N , alireza1111 , یوسفی نازنین , اميدوار , nazaninamiri70 , BABA , HannahZ
  


پیام های داخل این موضوع
RE: وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - توسط matin - 2014/03/17, 11:51 PM



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان