امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امیتازات : 3.22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت)
خود دکتر تو مطب بهم گفت............
میدونستم چیه.....چون دقیقا یادمه یه 3.4 سال قبل رفته بودم بیمارستان........................
تو حیاط منتظر مامان بودم بیاد بریم خونه....(چون از همون اولش از بیمارستان متنفر بودم هیچوقت نمیرفتم عیادت مریضا...فقط تا حیاط میرفتم...اونجا میموندم تا ماما بیاد برگردیم...همه فامیل هم اینو میدونستنو هیشکی ازم انتظار نداشت برم عیادت)
دیدم 1خانومه 30.35 ساله رو ویلچره....
کسی که کنار دستش بود همش گریه میکرد....
رفتم جلو...گفتم خدا بزرگه....گریه نکنین....چی شده؟
گفت دخترمه....ام اس داره...
آقا این رفت تو این ذهنه............ی من
از اون موقع تا اسم ام اس میومد من میگفتم ویلچر....
بعد تو بیمارستان گفتم خدایا چه درد بدیه....هیچ وقت منو باهاش امتحان نکن.....
اومدم و با همین ام اس امتحان شدم....
گلایه ای ندارم....خواست الهی بوده...هر چی اون بخواد....راضی ام به رضاش
بعد که دکترم بهم گفت ام اس دارم...
نمیتونستم حرف بزنم....
2 هفته ساکت بودم....یعنی میتونم بگم لال شده بودم بخداrolleyes
بردنم همون جایی که ازش متنفر بودم...
خوابودندنم رو تختش....
نشوندنم رو همون چیزی که با دیدنش حتی نمیتونستم قدم بردارم................................
من....تا به امروز خیلی سختی کشیدم...از روزی که فهمیدم ام اس مهمونمه تا آخر عمرم... دیگه نتونستم شاد باشم....
شاید باور این حرف و قبول کردنش خیلی سخت و سنگین باشه...اما...همش رو تخت بیمارستان حساب میکردم سنم رو...میگفتم کی بالاخره پیر میشم بمیرم...
میگفتم چند سال مونده خلاص شم....
خدای من.....تورو قسمت میدم به همین اشکایی که هر بار با به خاطر آوردن اون خاطرات نمیتونم جلوشونو بگیرم داروی مارو هم بیار ما هم خلاص شیم....1نفس راحت بکشیم....اگه بیماریه بالای 35 سال بود بخدا انقد التماست نمیکردم...اما اکثرمون زیر 35 هستیم...جوونیم...کلی آرزو داریم...هنوز هیچ لذتی از این دنیای تو نبردیمrolleyes
دکترم همش بهم میگفت تو 35 سال سابقه ی پزشکی که دارم اولین بیماری هستی که انقد داغون میبینمت...
به بابا گفته بود اگه اینطور و با این روحیه پیش بره اصلا لازم نیست بهش کورتن بدیم این خودش خودشو نابود میکنه....
دلم......rolleyes
من این خاطرات تلخ رو تا آخر عمرم با خودم خواهم داشت.....
الان خوبم....
دوستای خوبی اینجا دارم که به فکرمن...میدونم
اما..................
خدایا منو دوباره اینجوری امتحان نکن.....................به بزرگیت قسم من توانشو ندارم....ندارمrolleyes
زنـــــــــــــــــــــده ام با نفـــــــــــــــــــس تو...!
 تشکر شده توسط : amirfarhag , نگار1353 , simin , Mirani , ماه , rana , eglantine , yummy , گيتي
  


پیام های داخل این موضوع
RE: وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - توسط شیرین - 2012/08/16, 02:35 PM



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان

علت بوجود آمدن بیماری ام اس چیست