امتیاز موضوع:
  • 9 رأی - میانگین امیتازات : 3.22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت)
یه روز که از خواب پاشدم؛ احساس کردم که تو دیدن اصلا تمرکز ندارم. داداشم بهم گفت انگاری چشات چپ شده. ناراحت شدم راست می گفت منم همه چیزو دوتا می دیدم. قهر کردم رفتم تو اتاق پتو رو کشدم رو سرم. مهمون داشتیم. مامانم غذای اونارو داد و من وبرداشت رفتیم دکتر.
تا آماده شدن جواب آزمایشا و MRI علائمم خوب شده بود. دکتر گفت باید تو کمیسیون مطرح کنم تا مطمئن شم. نگران نباشید. من و مامانم نمی دونستیم باید نگران چی باشیم.
تابستون بود رفتیم مسافرت. رامسر. صبح زود تو ویلا نشته بودیم و بابام داشت جدول حل می کرد. روزی بود که نتیجه کمیسیون معلوم میشد. بابام زنگ زد به دکترو همین طور که با هاش حرف میزد؛ گوشه جدولش کوچیک نوشت MS .
خیلی بچه بودم فقط 14 سالم بود. میدونم سنم از سن ابتلای خیلی از شما کمتر بود. تقریبا هیچی ازش نمی دونستم فقط تو دنیای خودم میدونستم خیلی ترسناکه. اونقدر ترسناک هست که وقتی با داداشم دعوام میشد؛ حتی اگه تقصیر من بود مامان اینا، باید اونو دعوا میکردن...
گذشت. همش گذشت. شاید فقط 6 ماه افسرده بودم. زندگی کردم مثل همه کسایی که بهشون میگن سالم. درسمو خوندم. دانشگاه قبول شدم. یه رشته خوب یه دانشگاه خوب. کی میگه من بابقیه فرق میکنم. حالاهم کار میکنم. میدونم خیلی از اطرافیان هنوزم میگن چه روحیه ای داره.
باید قوی بود fighting0030.giffighting0030.giffighting0030.gif
ارزش ماورایی هرکس، به اندازه حرفهاییست که برای نگفتن دارد...
 تشکر شده توسط : zenith , maedeh , Parla , kaveh_plus , najva , sooorooosh , نگاه , simin , rana , PAYA , mehdernet2 , sama , کارون , eglantine , sina gt
  


پیام های داخل این موضوع
RE: وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت) - توسط مینا ح - 2012/04/27, 07:40 AM



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
1 مهمان