[سعیدهاشمی]

سلام سلامممممممممم
کلی اینا رو خوندم احساس دلتنگی بهم دست داد...
اول بگم دلم براتون قد سوراخ جوراب مورچه شده...میشه این هفته هم بریم؟!
خیلی دوستون دارم...خیلی خیلی...
ایشالا سفر بعدی همه اعضای سایت بتونن بیان..یعنی 1000 نفری بریم!
من این دفعه کلی سر وقت رسیدم ها!دیگه به من نگید بد قولی!ساعت 4:15 به وقت تهران آزادی بودم...
خانم ها مقدم هستن!
مهسا عاشقانه دوست دارم
هانیه خیلی عزیزی برام
سحر جونم ببخش اگه اذیتت کردم
نرگس و نفیسه جون...نفیسه کل سفر خواب بود!
باران که خیلی زحمت کشید برامون
بهار با لبخندای قشنگش که همیشه جلوی چشمامه
ماتیلات عزیزم با کلی زحمتی که برامون کشید...تازه لباس محلی هم برامون آورده بود که من پوشیدمش..البته یه سوتی خیلی بزرگ هم دادم!!!
پریا جونم مرسی که با ما اومدی عزیز دلم
شیرین با انرژی فوق العادش...
هم اتاقی های عزیزم برا شاهکارهای فوق العاده ام هم لازمه مجدادا پوزش بطلبم!نخندیننننن!
حالا آقایون...
از آقا حامد عزیز خیلی خیلی ممنونم که کلی با حوصله و صبر زیادش کلی برامون زحمت کشید..
از سینا برا مهربونیاش..
از حمید(هر چی فکر کردم دلیلی پیدا نکردم!حالا برا اینکه دلش نشکنه ازش تشکر کردم)!!!
مخلصیم داداش حمید..
از مجید عزیز که آخرش شیرینی نداد بهم
مرسی سلمان که اومدی
از حسین و حمید2 عزیز که منو تا منزل همراهی کردید(البته شما هم میخواستید برید خونتون دیگه!من افتخار دادم همراهتون اومدم)
از فرشید برا گل های قشنگش...دستم هم کلی تیغ تیغی شد آخرشم جایزش به ما نرسید!
علیرضا...خیلی باحالی..
فربد که زحمت عکس ها باهاش بود
آقا سعید عزیز..
آقا جلال که زحمت کشیدن و ما رو همراهی کردن
مهدی عزیز که به خاطر لباس قرمزش کلی هم صدمه دید در سفر!!!!با هانیه جون چند بار هم منو از خطر گم شدن نجات دادن.
میر علی که برامون بستنی خرید..
بچه ها برا اینکه اسم کسی جا نیوفته کلی فکر کردم..همه خاطرات سفر اومدم جلوی چشمام...الان بارونی شده...
ببخشید اگه کسی جا افتاد...
خیلی دوستون دارم

من از همه دوستان تشکر می کنم ازتک تک شما در اضافه نام دوستان دیگری هم کهshahrzadجون جا انداخت
نام ببرم خوبه احسان جان نرگس گلم با خواهر مهربانش باران عزیز با اون دستپخت عالیش وو پری گلم وو شیرین واقعا مثل یه خواهر واقعی زمانی که دید من فشارم افتاده بود خیلی کمکم کرد....ازهمه ممنونم ببخشید اگر اسمی از قلم افتاد