امتیاز موضوع:
  • 5 رأی - میانگین امیتازات : 3.4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
خاطرات من و ام اس
#6
از اول� اینکه اسم سفر به کربلا پیش اومد نگرانی با من و خانواده ام بود ...هم مساله داروی اونکسم هم گرمای بیش از حد عراق چون از زوار قبلی شنیده بودیم که گرمای طاقت فرسایی داره عراق
اونکس که با خودم نبردم ...گفتم بی خیالش این همه وقت زدم حالا یه هفته نمیزنم چی میشه مگه...اخه اگه میخواستم داروم ببرم باید میرفتم دفتر کاروان قرم پر میکردم و دنگ و فنگ زیاد ... :o
دم مرز مهران که رسیدیم شب بود ولی عجب گرمایی ...من خودم کویریم ولی گرماش خیلی زیاد بود روز بعد مرز صفر خطی با عراقی ها کلی معطلمون کردن یه چیزی حدود 3-4 ساعت ...گرما گرما گرما...هفته قبل از سفرم ..خیلی خسته بودم دست چپم کلا زیاد با هام نبود ضعف و خستگی زیا دی داشت و گرمی هوا هم چند برابر اذیتم میکرد ...نگرانی تو چهره مامان و بابام قشنگ معلوم بود...از گرمای زیاد نشسته بودم رو صندلی تو سایه...سرم درد گرفته بود حالم بد بود بد...خیس عرق بودم چشمام تار بود از گرما...
که مامانم گفت چطور میتونی یه هفته تحمل کنی ...رنگ و روت نگاه کن...بابام همین جوری که شیشه آب به صورتم نگه داشته بود گفت میشه از همین جا برگشت عیب نداره..نمیریم...گرما این جوری باشه که اذیت بشی نه ما راضیم نه خدا...ایشالله نوبت بعد...گفتم نه میتونم..ولی واقعا نمیتونستم...اتوبوس از کاشان تا مهران خسته ام کرده بود گردنم با هزار ترفند مامانم برای صندلی های اتوبوس باز هم بد درد گرفته بود...دستم گزگز میکرد...کتفم میسوخت و گرما تشدیدش میکرد...من همیشه از خستگی های ام اس نالیدم
تازه مهم ترین مساله این بود که اتوبوس های عراقی از اون بنزهای قدیمی بدون کولر بود هر کی برگشته بود از کربلا میگفت وای از اتوبوس ها عراقی گرم گرم گرم...مردیم از گرما
خیلی ناراحت بودم...بیشتر برای مامان بابام..داداشم گفت نگار چته...چرا بغض کردی گفتم بیا حالا هم اومدیم کربلا ...همش نگرانی...به خاطر من...لعنت به این شانس این جام گرفتار این در به در شدم...داداشم مثل همیشه با چشمای ارومش گفت...توکلت علی الله..غر غر نکن
از مرز با هزار مکافات و بازی در اوردن های عراقی ها رد شدیم...نگاه به اون لباس های نظامیشون میکردم با اون کلاه قرمز کج...یاد فیلم جنگی های خودمون میافتادم واین که چقدر جوون مای کشتن دلم میخواست بزنم تو گوششون...اما دستم توان نگه داشتن کیف خودم رو هم نداشت...گرما بد رقم حالم گرفته بود تازه فکر اون ور مزر و این همه شهرهای مختلف و اینور و اونور رفتن تو گرمای سوزان عراق با ماشین بی کولر و از طرفی نگرانی و دلواپسی مامان بابام ...این که حتی فکر برگشت به ذهنشون رسیده بود اونم به خاطر ام اس من کلافه ام کرده بود...کم بود گریه کنم..آروم آروم ...آخر از همه ...بی حال و کسل از سوله مرزی اومدم بیرون به طرف اتوبوس های عراقی با خودم میگفتم خدایا...خستگی اتوبوس با من ...یه کاریش میکنم...دست و گردنم نگه میدارم اما گرماش چیکار کنم...نمیتونم...مامان بابام چی...دو تا فحشم به خودم دادم دو تا هم به ام اس...که اگه نبود الان این همه درد سر نبود ...
دیدم داداشم صدامیزنه...بدو بیا بدو نگار بدو ...نگاهش کردم...خودش دوید با یه خنده خوشگل رو لباش گفت از دست تو نگار...نگاه کن اون ور اون اتوبوس سفیده...ماشنم ما تو عراقه
باور نمیکنید یه ولوو سفید تمیز و نو با چه کولری مثل ماشین سواری خنک خنک...هاج و واج بودم..رفتم بالا دیدیم مامان بابام با دیدن من شروع به خندیدن کردن و گفتن اینم کولر ...امر دیگه نیست
آرامش خاصی تو نگاه و صدای مامان بابام بود خیلی دوست داشتم..نشستم کولر بالا سرم خیلی خوب خنک میکرد به قولی نفسم بالا اومد خنک بود خنک خنک... که رییس کاروان اومد بالا و گفت
باریکلا عراقی ها...من 35 بار اومدم عراق کلی کاروان زوار ایرانی اوردم و بردم بعد از این همه وقت اولین بار ماشین کولر دار گذاشتن ،بی سابقه است...حتی به ماهم خبر ندادن واگرنه انقدر یخ این ور اون ور نمیکردیم تازه راننده اش گفت تا اخر سفر همین ماشین شهر به شهر عوض نمیشه...حکمتش چی بوده ؟...نمیدونم
منم� خندیدم مامانم گفت خدا خیلی دوست داره...اما داداشم گفت نه خدا حوصله نق نق و غر غر کردن های تو رو نداره...همین
منم تو دل خودم گفتم در دو حال من خیلی دوسش دارم...هم خودش هم ام اسش ...هم حمکتش کارهاش که هیچ وقت نمیفهمیم
و یاد این جمله افتادم که هر گاه خداوند تو را به لبه پرتگاه نزدیک کرد بیم به خود راه ندا یا تو را از پشت خواهد گرفت یا به تو پرواز کردن خواهد اموخت
خداشاهده من تو این سفر غیر رفت و برگشت� تو مرز صفر خطی دیگه گرما نخوردم اگه برق هتل هامون میرفت سریع موتور برق روشن میکردن... نه اینکه اصلا گرما نبود نه ولی....خنک خنک خنک... خدایا به پاس همه مهربانی هایت شکر...حتی به خاطر ام اس
همیشه بهاری باشید

به امید سلامتی تک تک شما فرشته های ناز ام اسی ،با بهترین و سبزترین آرزوها

همیشه بهاری باشید

خدا نگهدارAngel

 تشکر شده توسط : saffari_mo , omidvar , شفا یافته , نازنین , Prime , sami , نازی ی , PAYA
  


پیام های داخل این موضوع
خاطرات من و ام اس - توسط negar - 2009/09/04, 02:28 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط fereshteh - 2010/01/25, 01:02 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط earth - 2010/01/25, 07:58 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط negar - 2010/01/25, 09:27 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط anaram - 2010/01/25, 10:01 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط nazaninn - 2010/01/26, 12:20 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط شفا یافته - 2010/07/26, 02:41 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط ostad2000 - 2010/09/14, 07:58 AM
خواستگار سمج - توسط شفا یافته - 2010/09/14, 01:10 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط i3aran - 2011/03/07, 03:15 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Sina - 2011/03/07, 09:42 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط anaram - 2011/03/07, 10:04 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط i3aran - 2011/03/08, 01:08 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط ELI - 2011/03/08, 02:01 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط fireboud - 2011/03/08, 01:22 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Mahdieh - 2011/03/08, 01:29 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط شفا یافته - 2011/03/08, 01:56 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Prime - 2011/03/08, 02:10 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط ELI - 2011/03/08, 02:40 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط leila - 2011/03/08, 02:14 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط i3aran - 2011/03/08, 02:22 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط fireboud - 2011/03/08, 02:24 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط بهــار - 2011/03/08, 02:33 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط paeeze - 2011/03/08, 04:20 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Sina - 2011/03/08, 10:41 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Aynaz - 2011/05/12, 11:54 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط paeeze - 2011/03/09, 12:41 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط anaram - 2011/03/09, 12:51 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط h.kakavand - 2011/03/09, 01:33 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط nazaninn - 2011/03/09, 10:41 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Mahdieh - 2011/03/10, 11:52 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط i3aran - 2011/04/17, 09:22 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط سعیدهاشمی - 2011/04/19, 03:54 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط sama - 2011/04/23, 09:13 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط hedieh - 2011/05/11, 12:41 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط sama - 2011/04/25, 10:57 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط paeeze - 2011/05/11, 12:35 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط TootFarangi - 2011/05/12, 01:16 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط hamid - 2012/06/24, 04:01 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط پویش - 2012/06/24, 04:50 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط naazanin - 2012/06/24, 05:04 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط arezooo82 - 2012/06/24, 05:42 PM
خاطرات ماه عسل 1390 - توسط hamid - 2012/08/10, 06:00 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط paeazan - 2012/08/10, 11:14 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Sina - 2012/08/13, 12:36 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط mehrangiz - 2012/08/16, 05:05 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط ساغر - 2012/09/15, 05:15 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط گيتي - 2013/10/06, 12:05 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط omidaneh - 2013/10/06, 01:01 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط گيتي - 2013/10/06, 02:22 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Exhautless - 2013/10/06, 08:42 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط free - 2013/11/04, 05:30 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط hadisss - 2013/10/25, 06:57 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط عسل راد - 2013/10/25, 09:06 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Exhautless - 2013/11/03, 07:09 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط گيتي - 2013/11/04, 04:43 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط سمیرا67 - 2013/11/04, 05:25 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط neda.n - 2013/11/25, 10:45 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط tala - 2013/11/26, 01:13 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط منصور91 - 2013/11/26, 01:38 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط پویش - 2013/11/26, 03:59 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط baharan - 2013/11/26, 06:10 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط zohaa - 2013/11/26, 06:37 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط baharan - 2013/11/26, 11:51 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط zohaa - 2013/11/26, 11:57 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط omid_nejad - 2013/12/01, 03:29 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط hadisss - 2014/02/28, 02:02 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط مریییم - 2014/02/28, 08:28 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط ehsan 10054 - 2014/02/28, 10:47 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط سمیرا - 2014/02/28, 12:03 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط peli - 2014/03/03, 12:20 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط yaldaaref - 2014/03/03, 01:00 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط hadisss - 2014/03/04, 12:07 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Exhautless - 2014/05/08, 04:24 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط glassheart - 2014/05/10, 06:18 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط khatereh:) - 2014/05/10, 08:23 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Exhautless - 2014/05/11, 04:42 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط khatereh:) - 2014/05/11, 07:34 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Exhautless - 2016/03/14, 10:05 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط mahdi1004 - 2016/03/16, 12:13 AM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط mahdi1004 - 2016/03/17, 10:53 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط minoshka - 2016/03/15, 01:52 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط سمیرا67 - 2016/03/15, 03:00 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Saied144 - 2016/03/16, 07:38 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط سمیرا67 - 2016/03/16, 09:42 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط javad6788 - 2016/03/17, 03:07 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط gor911 - 2016/03/17, 06:33 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط delaram22 - 2016/03/18, 09:02 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط عسل راد - 2016/03/18, 10:26 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط Exhautless - 2016/04/16, 09:22 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط سمیرا67 - 2016/04/16, 10:49 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط nahid - 2016/07/12, 08:26 PM
RE: خاطرات من و ام اس - توسط الهام2324 - 2016/07/14, 09:50 AM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط negar - 2009/09/04, 02:38 PM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط Sina - 2009/09/06, 08:20 PM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط voodoo - 2009/09/06, 10:11 PM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط hamid - 2009/09/07, 01:50 AM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط negar - 2009/10/02, 07:06 PM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط zaynab - 2009/10/19, 09:01 AM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط mary59t - 2009/11/20, 04:13 PM
RE: پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط warrior - 2011/08/14, 10:37 AM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط SAEEDNT125 - 2009/11/22, 02:24 PM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط reza - 2009/12/20, 12:42 PM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط Sina - 2009/12/20, 02:20 PM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط mahmud - 2009/12/29, 03:36 PM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط نادر - 2010/01/05, 05:20 PM
پاسخ : خاطرات من و ام ا& - توسط Sina - 2010/01/10, 12:30 AM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط fereshteh - 2010/01/10, 12:47 AM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط Sina - 2010/01/10, 09:11 AM
پاسخ : خاطرات من و ام اس - توسط simorgh - 2010/01/10, 09:46 AM
*سرگذشت همراهان - توسط toktam* - 2012/05/09, 06:45 AM
خاطرات منو ms - توسط Exhautless - 2013/10/05, 09:41 PM



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
5 مهمان