[nazaninamiri70]

خب من اولین نفرم که رسیدم خونه
واقعا این چه وضعش بود
این چه بازارچه ای بود
این چه اجناسی بود که آورده بودین
این چه فروشی بود
یه تومنم نفروختیم که
.
.
.
.
.
.
.
الکی مثلاْ بازارچه این سری خوب نبود

وای بچه ها خیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی خوب بود خیلی
چقدر فروختیم
نفس متین فرد خیلی خوشحال شدم از نزدیک دیدمتون
آقا حامد همینطور شما
حمید متینآرزو افسانهمه سا شهرزاد مصیخییییییییییییلی دلم واستون تنگ شده بود
چیه سجاد نه دلم تنگ شده بود و نه خوشحال شدم از دیدنت
یه عااااااااااالمه خوش گذشت
فقط دوستایی که من بهشون گرون فروختم منو ببخشن حمید گفته بود

آهان خواهرای عزیز همه بچه ها خیلی خوش گذشت مخصوصا الهام جون خواهر افسانه
الهام \یرو همون بحثا

خلاصه عاااااااالی بود
جای همه اونایی که نبودن خالی بود
و اینکه:
ما بهتریییییییییییییییییییییییییییییییییییییینیم

---

بحث تکمیلی
شهرزاد ÷ول ندادیا
حمید و سجاد شمام همینطور
(سجاد گل سر بهت میومد با بالشتت سته یکی واست خریدم ÷ست میکنم همون در بنفش خال خالیه )
آرزو آرزو آرزو آرزووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
افسانه مرسی بابت سفالا
نفس کیکت خیلی خوشمزه بود بچه ها خوردنش
متین دس رو دلم نذار ژله توام رفت
چرا من میخواستم نیام؟؟؟؟؟؟؟؟
سجاد دوباره یاد گل سره افتادم