2013/09/10, 02:43 PM
[size=small]
سلام
3 سال پیش چشم من در اثر شوکی که بهم وارد شده بود به قدری انحراف پیدا کرده که اگه دوستام و فامیل منو تو خیابون میدیدن چون قیافه م به خاطر انحراف تغییر کرده بود نمی تونستن بشناسنم و چون دچار دو بینی هم بودم خودم متوجه این تغییر نبودم پیش خودم می گفتم خوب کسی که متوجه دو بینی من نمیشه فقط خودم متوجه ام خانواده هم مستقیم اینو به من نمیگفتن از بدشانسی هون موقع بخت همه فامیل باز شده بود من از همه جا بیخبر اولین عروسی آرایشگاه رفتم و حسابی به خودم رسیدم ولی پچ پچ ها از همون اول بود ولی من که به خودم نمی گرفتم آخر شب زنعموی من بهم گفت فرزانه چشمات چی شده گفتم مگه چشمام چطوریه؟ بعد از یه سکوت طولانی گفت هیچی فکر کنم به خاطر آرایشته موقع برگشت توی ماشینبه مامانم گفتم مامان چشمای من چطوریه ؟ مامانم گفت چشمات مثل چشمای ابوالفضل ( پسر عمو ) چپ شده نمی دونید من چه حالی شدم و فردای اون روز فامیلا یکی یکی زنگ میزدن که احوالپرسی کنن و علتو جویا بشن ( آخه کسی از ام اس من خبر نداشت ).
خلاصه من از اون عروسی به بعد وضعیت چشمامو دنبال کردم و خوشبختانه عروسی های بعدی با مصرف داروها ( کورتون ) اوضاع چشم های منم بهتر میشد.
خلاصه حدود هفت ماه طول کشید تا کاملا انحراف و تاری و دوبینی چشم های من رفع شد .
"شما هم نگران نباش و به خدا توکل کن امیدوارم هر چی سریعتر رفع بشه ."
سلام
3 سال پیش چشم من در اثر شوکی که بهم وارد شده بود به قدری انحراف پیدا کرده که اگه دوستام و فامیل منو تو خیابون میدیدن چون قیافه م به خاطر انحراف تغییر کرده بود نمی تونستن بشناسنم و چون دچار دو بینی هم بودم خودم متوجه این تغییر نبودم پیش خودم می گفتم خوب کسی که متوجه دو بینی من نمیشه فقط خودم متوجه ام خانواده هم مستقیم اینو به من نمیگفتن از بدشانسی هون موقع بخت همه فامیل باز شده بود من از همه جا بیخبر اولین عروسی آرایشگاه رفتم و حسابی به خودم رسیدم ولی پچ پچ ها از همون اول بود ولی من که به خودم نمی گرفتم آخر شب زنعموی من بهم گفت فرزانه چشمات چی شده گفتم مگه چشمام چطوریه؟ بعد از یه سکوت طولانی گفت هیچی فکر کنم به خاطر آرایشته موقع برگشت توی ماشینبه مامانم گفتم مامان چشمای من چطوریه ؟ مامانم گفت چشمات مثل چشمای ابوالفضل ( پسر عمو ) چپ شده نمی دونید من چه حالی شدم و فردای اون روز فامیلا یکی یکی زنگ میزدن که احوالپرسی کنن و علتو جویا بشن ( آخه کسی از ام اس من خبر نداشت ).
خلاصه من از اون عروسی به بعد وضعیت چشمامو دنبال کردم و خوشبختانه عروسی های بعدی با مصرف داروها ( کورتون ) اوضاع چشم های منم بهتر میشد.
خلاصه حدود هفت ماه طول کشید تا کاملا انحراف و تاری و دوبینی چشم های من رفع شد .
"شما هم نگران نباش و به خدا توکل کن امیدوارم هر چی سریعتر رفع بشه ."
(2013/09/10, 12:49 AM)ارام نوشته است: هفته پیش همسرم به خاطر تاری دید و دو بینی به بیمارستان هلند میره و بستریس می کنند
و بعد از آزمایش متعدد و ام آر آی به ام اس مشکوک میشند . اما بعد از کلی
استرس به ما خبر دادند که عکس ام آر آی از مغز نقاط سفیدی که روش هست کم تر از اون
حدی هست که برای ام اس باید باشه...
در نتیجه 40 دقیقه تو دستگاه ام آر آی بود از ستون فقرات
و بعدش خبر دادند که هیچ اثری از چیز هایی که مربوط به ام اس هست تو سوتون فقرات نیست
برای عصب چشمش هم بهش داروی solumed medrol
تزریق کردند که هنوز هم تار میبینه البته و الان مرخصش کردند
گفتند که در حال حاظر ام اس نیست اما 3 ماه دیگه باید بره برای ام آر آی دوباره !
یعنی ممکنه ام اس باشه؟؟؟؟؟
امکان این که نباشه و حمله عصبی بوده که به بافت مغز اسیب زده باشه هست؟
*ما هفته دیگه عقدمون اما همسرم نمیاد ! می خواد فعلا کنسلش کنه جون دکتر گفته ممکنه که مغزت ممکنه که دوبینی و درست کنه و خوب بشه اما این انحراف چشمش روش بمونه ! درسته؟ ببخشید کسی بوده که تو اولین حمله اینجوری باشه و انحراف باقی بمونه؟
