2011/04/21, 04:46 PM
(2011/04/21, 11:24 AM)yas نوشته است: بعضی اوقات فکر میکنم چه دل خوشی داریم ما برا خودمون الکی الکی خوشیم چند سال ؟ یه سال دو سال ده سال ........
منم باهات موافقم. مي دوني به اين نتيجه رسيدم كه بايد يه كارهايي رو سر بگيريم كه حاصلش رو بلافاصله ببينيم مثلا قالي بافي اونوقت شبها وقتي داري مي خوابي بايد يه قوطي روغن وازلين فقط وازلين نه كرم چون فقط با وازلين درست مي شه نه هيچ چيزه ديگه بعد دستت هي مي سوزه بعد تو مي شيني با حوصله هرچه تمامتر اين وازلينه رو مي مالي به دستات ديگه همه چي يادت مي ره. فردا صبح كه پاشدي يه نگاه به قالي كه بافتي مي ندازي مي بيني واي چه كردي عجب نقشي نقش خاطره مي زند. من كه خيلي دوست دارم. البته باغبوني قشنگتره. ياس يه وقت فكر نكني اينا رو محض خنده گفتم باور كن من به اين نتيجه رسيدم كه ماها بايد كارهايي رو دست بگيريم كه زود بازده باشه و نتيجه اش رو ببينيم مثلا همين گل و گل كاري كه من مي كنم خيلي قشنگه محشره. اگه بدوني چه لذتي داره وقتي دونه اي رو مي كاري وقتي مي بيني خاك رو مي تركونه و مي زنه بيرون. بعدم يه وقت ديدي اسم ما رو هم الكي الكي تو تاريخ نوشتند خدا رو چي ديدي اسكندر همش سي و دو سالش بود كه مرد. شش سال هم از من كوچيكتر.
وقتی تنها شدی تنها تر از تمام غریبان روزگار
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش
از قیل و قال حادثه باری دلت گرفت
بر خویش تکیه کن برعرش