2011/04/16, 09:08 PM
(2011/04/16, 08:25 PM)shahrzad نوشته است: عجب روز قشنگی بود روز جمعه...برای من خیلی قشنگ بود...
جای همه دوستام که نیومدن سبز سبز بود...
این دیدار خیلی قشنگ بود..جمع مون جمع بود...آنی اومد ییهووووووووو
از همون اولش کلی انرزی داد بهمون...
مامان پریای عزیزم افتخار داد به ما...
پریا دوست خوبم...ماه شده بودی عزیزم..
احسان حال کردی بهت افتخار دادم باهات عکس انداختمااااااااااا
حمید خیلی شکمو هستی ها...فقط خوراکی اینا خوب یادت مونده...کاش برات یه پاستیل میخریدم
مجید و سلمان که کلی برای چیدمان صندلی ها زحمت کشیده بودن...شرط میبندم حمید فقط دستور میداد و دست به سیاه و سفید نزد!!!
حمید جان دست شما هم درد نکنه داداشی
مهدیه دوست جون جدیدم...منصوره جونم که قول داد بهم حتما بیاد سایت...زهرا..خدایی زهرا دوست دارم و از همصحبتی باهات لذت بردم
اون روز هم یه خاطره بود برا ما...
با هم بودنا قشنگه...
یه ذره دیگه ادامه بدم براتون یه شعر هم میگم هااااااااااا
یه بخش جالبش یادم رفت بگم..
طفلی حمید کلی زحمت کشید تا منو خونه برسونه...آخه میدونید من جهت یابی ام افتضاحه!یه راه راست هم که میرم پشت سرم بیسکویت میریزم تا راهمو گم نکنم...
فرشید واقعا دیشب بهت احتیاج بود...خدایی قطب نمای جهت یابی دیگه...الآن ولیعصره یهو میره قلعه مرغی!!!!
بازم خوبه میرعلی بود...من فقط دعا میکردم اشتباهی نریم..هر چند دیشب به روی خودمم نیاوردم...
حسین هم البته اونورا رو خوب بلده..
خلاصه یه تشکر ویژه از حمید عزیز(جلوی شما دارم اینطوری میگم ها)تجربه نشون داده از آقایون نباید مستقیما تشکر کرد!!!!
شهرزاد جونم سلام .
مرسی عزیزم . منم خیلی از آشناییت خوشحالم .
ای کاش زودی همدیگرو ببینم بازم .
پاییز بهاری است که عاشق شده