امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امیتازات : 4
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
غبار ام اس بر بالهای من
#13
چرا من؟ 2

خوب یادمه اول مهر 1389 بود که به اونجا رفتم، هنوز دو ماه نشده بود که رفته بودم اونجا پسر عمه ام فوت کرد، شک بزرگی بهم وارد شد، مدتی تا نصف شب سر مزارش بودم، بعد از چند هفته به کلاس برگشتم و مدرک برق خودرو رو گرفتم اما تو این مدت چند بار اتفاق افتاد که نتونم مدفوعم رو نگه دارم ولی بیخیال از کنارش رد شدم، کلاسهای مکانیک شروع شد، 1 ماهی از کلاس گذشت که متوجه شدم پای راستم سنگین شده! اوایل فکر میکردم به خاطر کفشهای ایمنی است واسه همین چند جفت کفش عوض کردم ولی مشکلم حل نشد، وقتی مادرم اومده بود خونه دائیم که بهم سر بزنه زیاد اسرار میکرد بریم دکتر ولی من جدی نگرفتم و قبول نکردم، چند وقتی باهاش کنار اومدم ولی دیگه نمیتونستم بیخیال شم و توجه نکنم، واسه همین مکانیکی رو رها کردم و به خونه برگشتم.
اولین دکتری که رفتم یه دکتر عمومی بود، بعد از چند تا آزمایش بهم گفت ضغف عضلانیت به دلیل کمبود کلسیم است و مشکل مدفوع به خاطر اینکه روده هات قارچ درآوردن! برام دارو نوشت و یه مدت مصرف کردم اما بدتر شدم. سال جدید و تعطیلات نوروزی شروع شد، یادمه وقتی با یکی از دوستهام تو پارک نشسته بودم یه نفر رو دیدم که تو راه رفتن مشکل داشت، رفیقم گفت بیچاره ام اس گرفت، پرسیدم ام اس چیه، یه توضیح مختصر و اشتباه داد، بعد از تعطیلات به یه دکتر مغز و اعصاب مراجعه کردم، بعد از آزمایشات و ام آر آی، ام اس تشخیص داده شد اما دکتر بهم گفت یه بیماری در سیستم ایمنی بدن است و معرفیت میکنم به یه دکتر که برات دارو بنویسه، ولی تصمیم گرفتم برم مرکز استان، وقتی رفتم دکترم فرستادم انجمن ام اس و ام اس تایید شد و تزریق سینووکس شروع شد، یادمه وقتی دکترم میخواست دارو تجویز کنه گفتم: اگه میشه دارو ننویسید که من معافیم رو بگیرم بعد خوب شم! بهم گفت خیالت راحت معافی! تعجبم باعث شد دکترم ساکت نمونه و گفت باید یاد بگیری با این بیماری زندگی کنی! چند هفته اول هرکسی حالم رو میپرسید خیلی راحت میگفتم ام اس دارم، اما مدتی که گذشت نمیخواستم دیگران از بیماریم مطلع شن، تو اون مدت که میخواستم بیماریم مخفی باشه خیلی اذیت شدم،

چرا من؟ 3


بلاخره تسلیم سرنوشت شدم و بیماریم رو قبول کردم، اما بعضی وقتها که مدفوعم ول میشد نمیتونستم قبول کنم که این یکی از عوارض بیماری من است و بیماری من خواست خدا است، اون موقع ناشکری کردنم شروع میشد، چراها تو ذهنم صف میکشیدن، حتی یه بار به این خاطر خودکشی کردم! اما بار دوم که به یه دلیل دیگه خودکشی کردم و باز موفق نشدم تصمیم گرفتم زندگیم رو تو هر شرایطی قبول کنم، فهمیدم زنده بودن خیلی چیزها داره که مرگ نداره، حداقلش هستم و برای خواستنی هام تلاش میکنم، یه مدته که فهمیدم زندگی بدون مشکل معنایی نداره.
الان دو سال است که من با ام اس قدم برمیدارم، شاید باید میگفتم ام اس با من قدم بر میداره، ولی به نظر من ام اس یه مسیری است که آدمهای خاصی میتونن توی این مسیر قدم بردارن، باید لیاقتش رو داشته باشی.
چند روز پیش داشتم تو اینترنت به دنبال مضرات حشیش میگشتم، یه متنی رو خوندم وقتی به آخرهاش رسیدم اسم ms رو دیدم، الان تصمیم گرفتم با حشیش یا هر چیزی که شده بهبود پیدا کنم، امروز هم در این باره با دکترم صحبت کردم، بهم گفت: حشیش چون آدم رو سرمست میکنه باعث میشه از تنش و... دور باشی.

درست فهمیدید
من علی هستم همون شیطون سایت
نمیدونم چرا...
وقتی میبینم پستم هیچ تشکری نخورده پشیمون میشم
اما مجبور بودم تمومش کنم
اگه کار بدی کردم معذرت میخوام
 تشکر شده توسط : رامنا , sanaz-sss , maryamgoli , leili , mari , کارون , نسيم , نازی ی , baharan , visko , undecided , zohaa , Exhautless
  


پیام های داخل این موضوع
غبار ام اس بر بالهای من - توسط shaytoon - 2013/07/20, 02:26 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط visko - 2013/07/20, 04:13 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط visko - 2013/08/07, 12:24 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط visko - 2013/07/20, 04:26 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط mahmoud - 2013/12/31, 11:00 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط shaytoon - 2013/07/22, 11:18 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط willen - 2015/02/02, 01:16 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط elahe - 2013/07/23, 02:28 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط leili - 2013/07/23, 12:17 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط mari - 2013/07/23, 02:15 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط baharan - 2013/08/07, 10:45 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط zenith - 2013/08/21, 08:31 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط baharan - 2013/09/04, 12:44 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط zohaa - 2013/09/17, 09:38 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط baharan - 2014/01/01, 12:12 AM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط hania - 2013/12/31, 11:00 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط parva - 2015/01/23, 10:35 PM
RE: غبار ام اس بر بالهای من - توسط sasan-8 - 2015/01/30, 08:51 AM



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
2 مهمان