2012/10/02, 09:43 AM
(2012/09/30, 03:40 PM)SSA نوشته است: اما وقتی من این حرفو به دکتر عظیمی گفتم گفت بیا همین الآن بریم سردخونه و جنازه کسی رو بهت نشون بدم که توی خونه سرم وصل کرده و سکته کرده و مرده.
گمانم به دلیل تپش قلب و فشار خون بالا سکته کرده بوده.
منو ترسوند اما دکترای دیگه این موضوع رو مسخره میکنن.
ولی درستش اینه که برای بار اول حتما تحت نظر پزشک، سرم ها وصل بشن.
درسته، احتیاط شرط عقله.
البته در درمانگاه هم پزشک بود و اولین بار خیلی بهم رسیدگی کرد. حتی اتاق خودش را در اختیارم قرار داده بود و یه پرستار را هم مسئول مراقبت ازم کرده بود. خودش هم هر 20دقیقه یکبار میومد فشارم را اندازه گیری میکرد.
خیلی بهم خوش گذشته بود. فکر میکردم بیمار بودن هم حس خوبی هست.
اونموقع چون راه میرفتم و به خانواده ام هم در مورد بیماریم چیزی نگفته بود تنها میرفتم پالس..
اما بار دوم پزشک دیگری بود. مثل سیندرلا همه رویاها بهم ریخت. نه از دکتر خبری بود و نه از اتاق آرام و نه رسیدگی پرستارها..
با کلی اصرار، دکتر راضی شد یه بار بهم سر بزنه
ناگفته نمونه که هر درمانگاهی حاضر به تزریق همچین داروها و اشغال یک تخت به مدت چند ساعت نمیشند. اما کلینک های بیمارستانها هم اینکار را انجام میدهند.
اینکه پزشک یا پرستاری در نزدیکی وجود داشته باشه خوبه ولی بنظرم بستری شدن دلیلی نداره.
من هم ام اس داشتم.