[anaram]

میدونید چیه؟
من فک میکنم بنده ی خدا واقعا میخواسته یه چیزی بگه بهمون که حال کنیم باهاش ولی انقد ما شلوغش کرده ایم که طفلی فکر کرده الان اگه بهمون بگه چی بوده همه توی دلمون میگیم " این بود اون سوپرابزی که اینهمه منتظرش بودییییییییییییییییییییییییییییییم واقعااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟"
درنتیجه الان تصمیم گرفته اول تب ما رو بخوابونه ، بعد بیاد بهمون بگه که نه ما ضدحال بخوریم نه خودش

ولی کلا خوب بود
قوه ی تخیل ملت فعال شد
تازشم من واسه شب بیدار موندنام یه دلیل قانع کننده پیدا کردم