[i3aran]

تنهايي چون به غير از همسرم كسي نمي دونه ام اس دارم و
بخاطر همين اصلا مراعات حالمو نمي كنن

[warrior]

دركت ميكنم ........خود من هم تقريبا همين طورم..........

[anaram]

یه بار توی یه جمعی اینو گفته ام
ام اس برای من مثه یه دست خیلی نیرومنده
یه دستی که منو دقیقا وقتی که وارد رودخونه ی پر تلاطم خستگی ها و فشارها و استرس ها و دلهره و ترس ها و عصبانیت ها و ... شده بودم مثه همه آدمهای حاظر در دنیا همراه با جریان آب پیش میرفتم و رفته رفته غرق میشدم
، کشید از آب بیرون و خلاف جهت جریان آب گذاشتم توی رودخونه و بهم گفت شنا کن . خلاف جهت شنا کن
از اون بعد هم هر وقت دوباره شروع میکنم به خسته شدن و همراه با جریان آب پپیش میرم و در حال غرق شدنم دوباره میکشدم بیرون و توی مسیر خلاف جهت آب هدایتم میکنه
اولین حمله ام اولین باری بود که قدرتشو حس کردم
توی حمله های بعدی که باز درگیر فشارهای عصبی روزانه شده بودم بهم تلنگر زد که روش زندگیتو درست کن

[shahrzad]

باران جونم به نظرم یه کم بی انصافی بودا حرفت!

[MAHDI]

این رو از ته قلبم می گم با وجود همه محدودیت هایی که ام اس برام اورده که الان زیاد محسوس نیست حتی اگه این محدودیت ها در اینده بیشتر هم بشه ام اس برای من یه فرشته مهربونه که مسیر زندگی من رو به حدی تغییر داد که اگه من تو همون مسیر میرفتم چیزی جز تباهی برام نداشت ولی الان یه چیزایی بدست آوردم که همشو مدیون ام اس هستم. شاید درکم نکنین چی می گم ولی واقعا برای من ام اس یه فرشته مهربونه که تمام داشته هامو مدیونش هستم

[i3aran]

چرا شهرزاد ؟
كجاش بي انصافي كردم ؟

[shahrzad]

راستش این پستو که دادم هننوز توضیح بعدیت رو نخونده بودم!
ولی در هر صورت این کوله پشتی رو باید میگفتی دارین دوتایی به دوش می کشید نه تنهایی!
این قسمت تنهاییش بی انصافی بود عسیسم

[h.kakavand]

آمزگاری که به من
زندگی کردن را آموخت تا قبل از اینکه زنده نباشم
من قبل از ام اس زنده بودم نه اینکه زندگی کنم
البته یکسری محدودیت برای من بوجود آورده
که اونهم برام مهم نیست
این برام مهمه که الان دارم زندگی می کنم

[zenith]

ام اس نه چیزه نه موجوده....
هم هست هم نیست.....
بعضی ها فکر میکنن واسه من به معنی چیز زور از خدا نگرفتنه و دارم تنبیه میشم
اما من فکر میکنم یه هدیه است از خدا که مارو توی زندگی به بهترین چیزی که باید باشیم و میخوایم میرسونه
من وقتی بهش فکر میکنم یاد آژیر خطر میافتم
وقتی صداش در میاد از خستگی و عصبانیت باید پناه ببریم به آرامش

[sama]

من دوسش ندارم

همه به اینده فکر میکنن و قدرت میگیرند برای تلاش و به هدف رسیدن

ولی من فقط به عصا و ویلچرو و ....................فکر میکنم


همش فکر میکنم کاش بهزیستی کهریزک دلگیر نباشه