وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس
نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج - نسخه قابل چاپ

+- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir)
+-- انجمن: ام اس (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3)
+--- انجمن: بحث هاي تخصصي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7)
+--- موضوع: نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج (/Thread-%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%AE%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D9%BE%D8%B3-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC)

صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8


RE: نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج - دربند - 2013/10/09

همسر یک قهرمان اوایل فکر میکردم سال 91 بهترین سال زندگیم باشه چون اولش با شادی شروع شد ولی sad
کاش شوهر منم بهم اعتماد میکرد، از خانواده اش انتظار درک نداشتم چون خانواده شوهر اصولاً عروس رو آزار میدن ولی خب از خودش که تحصیلکرده بود و 3سال دوست بودیم انتظار داشتم درکم کنه. البته تلاش کرد درک کنه ولی انقدر همه مخش رو زدند کم آورد فکر کرد باید لگن زیرم بذاره angry3


RE: نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج - یوسفی نازنین - 2013/10/10

از همه بیشتر پدر شوهرم ناراحت شده بود بقیه یا بروم نمی اوردن یا به خاطر اینکه رعایتم رو کنن صحبتی نمی کردند یا میگفتن چیزی نیست دیگه الان ایمان داره مامانت داره مهم نیست مگه چه مشکلی دارند البته برادر شوهرم آماده اشون کرده بود Sad


RE: نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج - persiankitty80 - 2013/10/10

angry3 angry3


RE: نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج - لیلی666 - 2013/10/11

من قبل از این به طور جدی بیان برای خواستگاری اونها رو در جریان گذاشتم و خواستم که با یه دکتر مشورت کنند اما مثل این که جدی نگرفته بودند قبل از عقد با همسرم ازمایش زنتیک دادیم وهمسرم از دکتر پرسید اطلاعاتی کسب کرد واز من خواست که خانواده اش نفهمند اما بعداز 4سال خواهرش به همسرم می گفت زنت ام اس داره طلاقش بده


RE: نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج - sooorooosh - 2013/10/11

آقا من این دو صفحه آخر رو که خوندم. نابود شدمsad2
مخصوصا مال خانم در بند.
برای دخترا خیلی سخته این بیماری انصافا angry3
آقا ازدواج نکنیم خوووووو چه کاریهsad
البته دختر خانما مهربون تر هستن. یعنی مدل دختر سالم و پسر ام اس دار و چند تا ازدواج دیدم.
اما پسر ام اس نداشته باشه و دختر داشته باشه فرق فوکوله.
مادر شوهر اگر بفهمه کودتا میکنهconfused2
جدیدا باید گفت مردم عقلشون به گوششونه نه چشمشون. حالا هر چی ما بگیم ام اس چیزی نیست.انگار داری سوره مبارکه یاسین رو تلاوت میکنی


RE: نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج - دربند - 2013/10/12

(2013/10/11, 10:12 AM)sooorooosh نوشته است: آقا من این دو صفحه آخر رو که خوندم. نابود شدمsad2
مخصوصا مال خانم در بند.
برای دخترا خیلی سخته این بیماری انصافا angry3
آقا ازدواج نکنیم خوووووو چه کاریهsad
البته دختر خانما مهربون تر هستن. یعنی مدل دختر سالم و پسر ام اس دار و چند تا ازدواج دیدم.
اما پسر ام اس نداشته باشه و دختر داشته باشه فرق فوکوله.
مادر شوهر اگر بفهمه کودتا میکنهconfused2
جدیدا باید گفت مردم عقلشون به گوششونه نه چشمشون. حالا هر چی ما بگیم ام اس چیزی نیست.انگار داری سوره مبارکه یاسین رو تلاوت میکنی
آقا سروش از احساس همدردیتون خیلی ممنون icon_question
من نمی دانستم وگرنه عقد نمیکردم
من آخه هیچ علائمی نداشتم همه اش زیر سینه ام یک حس سفتی داشتم به هرکی میگفتم میگفت معده اتِ از ذوق عروسی اینجوری شدی، یعد دست و پام سوزن سوزن شد به هرکی گفتم گفتن هیچی نیست از بس جلو تلویزیون دراز میکشی دست و پات خواب رفته
خلاصه یک روز رفتم دکتر سور شدم که ام آر آی برام بنویسه خودم ام آر آی دادم جواب بردم دکتر، نمی دانم تشخیص نداد یا دید تنهام چیزی نگفت. یکسری دارو داد بهم بهتر شدم تا بعد از عقدم که با نامزدم تو سفر بودیم دچار تهوع و کرختی بدن شدم تمام بدنم درد میکرد، جمله اش یادمِ، گفتم دارم میمیرم گفت من بمیرم این چه حرفیه، گفتم به اندازه باقی زندگیم احساس میکنم باهات زندگی کردم خیلی ازت ممنونم از این همه حس خوشبختی که بهم دادی ، گفت وقتی پیشت نیستم که مرده باشم ولی baybay
خدا از مادرشوهرم و هر کس که با نفهمیش باعث شد همسرم ازم جداشه نگذره، امیدوارم سایه بیماری تو زندگیشون باشه
آقا سروش انقدر دکتر صحرائیان به مادرشوهر و شوهرم گفت چیزی نیست که من شرمنده اخلاقش شدم، زنیکه هی میگفت بچه دار میشه، مشکل زناشویی پیدا نمیکنن، اون بنده خدا هم میگفت نه هیچ مشکلی نیست فقط آرامش خودتون و این بنده خدا رو حفظ کنید. بعد از مطب اومدیم بیرون گفت دکتره هیچی بارش نیست فکر کرده ما از پشت کوه اومدیم نمی دانیم ام اس چیه، فیلم طلا و مس مگه نبود! فکر کرده آنفلونزاست میگه هیچ مشکلی نیست sad خداااااااااااااااااااااااااااااااا نمی خوام ادامه بدم حالم داره میریزه بهم confused


RE: نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج - liliyum - 2013/10/12

(2013/10/12, 08:22 AM)دربند نوشته است:
(2013/10/11, 10:12 AM)sooorooosh نوشته است: آقا من این دو صفحه آخر رو که خوندم. نابود شدمsad2
مخصوصا مال خانم در بند.
برای دخترا خیلی سخته این بیماری انصافا angry3
آقا ازدواج نکنیم خوووووو چه کاریهsad
البته دختر خانما مهربون تر هستن. یعنی مدل دختر سالم و پسر ام اس دار و چند تا ازدواج دیدم.
اما پسر ام اس نداشته باشه و دختر داشته باشه فرق فوکوله.
مادر شوهر اگر بفهمه کودتا میکنهconfused2
جدیدا باید گفت مردم عقلشون به گوششونه نه چشمشون. حالا هر چی ما بگیم ام اس چیزی نیست.انگار داری سوره مبارکه یاسین رو تلاوت میکنی
آقا سروش از احساس همدردیتون خیلی ممنون icon_question
من نمی دانستم وگرنه عقد نمیکردم
من آخه هیچ علائمی نداشتم همه اش زیر سینه ام یک حس سفتی داشتم به هرکی میگفتم میگفت معده اتِ از ذوق عروسی اینجوری شدی، یعد دست و پام سوزن سوزن شد به هرکی گفتم گفتن هیچی نیست از بس جلو تلویزیون دراز میکشی دست و پات خواب رفته
خلاصه یک روز رفتم دکتر سور شدم که ام آر آی برام بنویسه خودم ام آر آی دادم جواب بردم دکتر، نمی دانم تشخیص نداد یا دید تنهام چیزی نگفت. یکسری دارو داد بهم بهتر شدم تا بعد از عقدم که با نامزدم تو سفر بودیم دچار تهوع و کرختی بدن شدم تمام بدنم درد میکرد، جمله اش یادمِ، گفتم دارم میمیرم گفت من بمیرم این چه حرفیه، گفتم به اندازه باقی زندگیم احساس میکنم باهات زندگی کردم خیلی ازت ممنونم از این همه حس خوشبختی که بهم دادی ، گفت وقتی پیشت نیستم که مرده باشم ولی baybay
خدا از مادرشوهرم و هر کس که با نفهمیش باعث شد همسرم ازم جداشه نگذره، امیدوارم سایه بیماری تو زندگیشون باشه
آقا سروش انقدر دکتر صحرائیان به مادرشوهر و شوهرم گفت چیزی نیست که من شرمنده اخلاقش شدم، زنیکه هی میگفت بچه دار میشه، مشکل زناشویی پیدا نمیکنن، اون بنده خدا هم میگفت نه هیچ مشکلی نیست فقط آرامش خودتون و این بنده خدا رو حفظ کنید. بعد از مطب اومدیم بیرون گفت دکتره هیچی بارش نیست فکر کرده ما از پشت کوه اومدیم نمی دانیم ام اس چیه، فیلم طلا و مس مگه نبود! فکر کرده آنفلونزاست میگه هیچ مشکلی نیست sad خداااااااااااااااااااااااااااااااا نمی خوام ادامه بدم حالم داره میریزه بهم confused

بعضي ها فكر ميكنن جاودان هستند و فكر مي كنن جمله "مريضي براي همه هست" فقط يك جمله است و دركش نكردند.انشالله شرايطي براشون پيش مياد كه نه تنها خودشون بلكه تمام عزيزانشون با تك تك سلول هاشون اين جمله را درك مي كنند.غصه نخور عزيزم خدا بزرگه...


RE: نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج - sara2 - 2013/10/12

چه آدمهايي پيدا ميشن واقعا كه نفهمن پس ما كه داريم زندگي مي كنيم آدم نيستيم؟ تازه اگر همسرم ناراحت باشه از اين وضعيت من همش دلداريش ميدم مامانم همش ميگه بهش برس نكنه براش كم بزاري تازه به من قر هم ميزنن. اينا كين ما كي هستيمangry3angry3


RE: نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج - همسر یک قهرمان - 2013/10/12

سارا جان همانطور که آقا سروش گفتند دختر خانمها مهربانن، خب جامعه جامعه مردسالارِ حتی تو بیماری
من اصلاً از نوشته های دربند تعجب نمیکنم چون مشابه این سطح شعور رو خودم تجربه کردم confused
تازه ما که با مشکلات همسرمون کنار میاییم جزو وظایفمون محسوب میشه و در اینجور مواقع بیماری اصلاً حساب نمیاد evilgrin0039.gif
من اگر آپاندیس هم عمل میکردم عیب حساب میامد، اونی که خودش رو به خواب زده نمی شه بیدار کرد
امیدوارم دیگه هیچ کس این تجربه ها رو نداشته باشه icon_question


RE: نحوه برخورد خانواده همسر پس از ازدواج - pinkrose - 2013/10/14

(2013/10/12, 08:22 AM)دربند نوشته است:
(2013/10/11, 10:12 AM)sooorooosh نوشته است: آقا من این دو صفحه آخر رو که خوندم. نابود شدمsad2
مخصوصا مال خانم در بند.
برای دخترا خیلی سخته این بیماری انصافا angry3
آقا ازدواج نکنیم خوووووو چه کاریهsad
البته دختر خانما مهربون تر هستن. یعنی مدل دختر سالم و پسر ام اس دار و چند تا ازدواج دیدم.
اما پسر ام اس نداشته باشه و دختر داشته باشه فرق فوکوله.
مادر شوهر اگر بفهمه کودتا میکنهconfused2
جدیدا باید گفت مردم عقلشون به گوششونه نه چشمشون. حالا هر چی ما بگیم ام اس چیزی نیست.انگار داری سوره مبارکه یاسین رو تلاوت میکنی
آقا سروش از احساس همدردیتون خیلی ممنون icon_question
من نمی دانستم وگرنه عقد نمیکردم
من آخه هیچ علائمی نداشتم همه اش زیر سینه ام یک حس سفتی داشتم به هرکی میگفتم میگفت معده اتِ از ذوق عروسی اینجوری شدی، یعد دست و پام سوزن سوزن شد به هرکی گفتم گفتن هیچی نیست از بس جلو تلویزیون دراز میکشی دست و پات خواب رفته
خلاصه یک روز رفتم دکتر سور شدم که ام آر آی برام بنویسه خودم ام آر آی دادم جواب بردم دکتر، نمی دانم تشخیص نداد یا دید تنهام چیزی نگفت. یکسری دارو داد بهم بهتر شدم تا بعد از عقدم که با نامزدم تو سفر بودیم دچار تهوع و کرختی بدن شدم تمام بدنم درد میکرد، جمله اش یادمِ، گفتم دارم میمیرم گفت من بمیرم این چه حرفیه، گفتم به اندازه باقی زندگیم احساس میکنم باهات زندگی کردم خیلی ازت ممنونم از این همه حس خوشبختی که بهم دادی ، گفت وقتی پیشت نیستم که مرده باشم ولی baybay
خدا از مادرشوهرم و هر کس که با نفهمیش باعث شد همسرم ازم جداشه نگذره، امیدوارم سایه بیماری تو زندگیشون باشه
آقا سروش انقدر دکتر صحرائیان به مادرشوهر و شوهرم گفت چیزی نیست که من شرمنده اخلاقش شدم، زنیکه هی میگفت بچه دار میشه، مشکل زناشویی پیدا نمیکنن، اون بنده خدا هم میگفت نه هیچ مشکلی نیست فقط آرامش خودتون و این بنده خدا رو حفظ کنید. بعد از مطب اومدیم بیرون گفت دکتره هیچی بارش نیست فکر کرده ما از پشت کوه اومدیم نمی دانیم ام اس چیه، فیلم طلا و مس مگه نبود! فکر کرده آنفلونزاست میگه هیچ مشکلی نیست sad خداااااااااااااااااااااااااااااااا نمی خوام ادامه بدم حالم داره میریزه بهم confused

دربند جان مادر شوهرت حق داشته.آخه قراره عمر نوح بکنه و تا هفت نسل بعدشون هیچ کسی از خانوادش یه خارم توی پاش نره !!!
همه آدمها به اندازه هم شعور و انسانیت ندارند. اونم مطمئن باش یه جایی جواب ظلمی که در حق تو و پسرش کرده را میگیره و خدا بدجوری میزنه توی کاسه کوزش.حالا ببینhappy0065.gif