سفر كاشان - نسخه قابل چاپ +- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir) +-- انجمن: بحث ها وگفت و گوهای عمومی اعضاء (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7-%D9%88%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D9%88-%DA%AF%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7%D8%A1) +--- انجمن: مراسم و ملاقات هاي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D9%88-%D9%85%D9%84%D8%A7%D9%82%D8%A7%D8%AA-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7) +--- موضوع: سفر كاشان (/Thread-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D9%83%D8%A7%D8%B4%D8%A7%D9%86) |
RE: ديدار كاشان - earth - 2010/05/15 چه خبره چه چيزهايي داره معلوم مي شه. علي ممنون. مجتبي ممنون. RE: ديدار كاشان - voodoo - 2010/05/15 (2010/05/15, 11:21 AM)nazaninn نوشته است: اره خدايي هر چي باشه پدر بزرگ تو ارجع تر و قديمي تر از پدر بزرگ من بودن دستشون درد نكنه نازنین پدر بزرگت برای سر پا کردن اون باغ بعد از زلزله زحمت زیادی کشیده کارش خیلی درست بوده از نوشم که کاملا مشخصه دیگه سفر بعد ایشالله اگه چین بود من از پدربزرگم میگم نیست دیوار چین و اینا کار خودش بوده طبق کشف های بعمل آمده بعلت واگیر دار بودن ام اس همه از مجید ام اس گرفتن RE: ديدار كاشان - Majid - 2010/05/15 اگه بگم بهترین سفر عمرم بود باورتون نمی شه !!! جای آنارام و ماتیلات و شهرزاد و ... بقیه بچه هایی که نیومدن خیلی خالی بود خیلی خیلی خوش گذشت !!! اینکه کم حرف زدم دلیلش این بود که (درد عشقی کشیدم مپرس !!! ) سینا و حمید شاهدن که وقتی به کسی که دوسش دارم زنگ می زنم بعدش چه مدلی می شم!!! از حامد و پریا خانم هم خیلی خیلی تشکر می کنم واقعاً سنگ تموم گذاشتن خداییش خیلی حال داد !!! RE: ديدار كاشان - MAHDI - 2010/05/15 (2010/05/15, 11:21 AM)nazaninn نوشته است: اره خدايي هر چي باشه پدر بزرگ تو ارجع تر و قديمي تر از پدر بزرگ من بودن دستشون درد نكنه موز از کربلا نیومده بود نازنین جان. اون آلات قمار که من و مرتضی باهاش یه بستنی از حامد و علی بردیم سوغات کربلا بوده. RE: ديدار كاشان - nazaninn - 2010/05/15 (2010/05/15, 12:19 PM)MAHDI نوشته است: موز از کربلا نیومده بود نازنین جان. اون آلات قمار که من و مرتضی باهاش یه بستنی از حامد و علی بردیم سوغات کربلا بوده. عجب بازم به كربلا كه يادش بوده بفرسته واسمون ولي هيچكدوم از ما يادمون نبود بياريم! RE: ديدار كاشان - مـه ســـا - 2010/05/15 (2010/05/15, 12:19 PM)MAHDI نوشته است: موز از کربلا نیومده بود نازنین جان. اون آلات قمار که من و مرتضی باهاش یه بستنی از حامد و علی بردیم سوغات کربلا بوده. شما به خاطر راهنمايي كه من به مرتضي كرده بودم برديد.. RE: ديدار كاشان - voodoo - 2010/05/15 (2010/05/15, 12:28 PM)مهسا نوشته است: شما به خاطر راهنمايي كه من به مرتضي كرده بودم برديد..مهسا احیانا تقلبی که نرسوندی مرتضی باید تو 8 تا دیداره بعدی شریکی با مهسا بستنی بدین به خاطر این حرکتتون بعدشم ما میونمون با امام رضا بهتره اگه ورقا از مشهد اومده بودن ما حتما میبردیم RE: ديدار كاشان - hamid - 2010/05/15 شنبه شد اول بزاريد اينو بگم !! من دارم تار ميبينم يا واقعا سايت و مخصوصا شكلك ها مشكل پيدا كرده ؟ خيلي خوب بود خوش گذشت هر چند هر چي اصرار كردم كسي نيومد تو ماشين پيش من منم با مجتبي هم دردم كه اين راننده ميني بوس پدرمونو در اورد حامد و پريا عزيز دستتون واقعا درد نكنه . همه چي عالي بود . انشالله از خجالتتون در بيايم . سينا دست توام درد نكنه كه لحظه اخر نااميدم نكردي و اومدي ولي از دستت خيلي شاكي شده بودم كه گفتي نميام مجيد دست توام درد نكنه كه بالاخره با كلي جيغ و داد اومدي مهدي هم اين سري خدايي خيلي بيشتر حرف زد ديدار هاي قبل منو ميكشت خدايي تو حكم هم اين حامد و مرتضي خيلي شانس اوردن وگرنه بايد صفر گير ميشدن مگه نه مهدي ؟ مجتبي دستت بابت موز درد نكنه . زحمت كشيدي حميدم كه مثل هميشه عزيز خودم بود واسه مهسا هم چند تا عكس هنري گرفتم ولي هيچي ازش سر در نيورد . ولي تو عكس فقط سر در اورديا نه مهسا ؟ مريم هم لطف كرد و اومد دستش درد نكنه . منم از خجالت سري پيشش در اومدم بالاخره سعيده هم مثل بقيه قدم بر روي چشم ما نهاد و اومد مرتضي هم كه از راه دور اومده بود . هر چند خيلي به اين قليون ما و ذغال حرفه ايم گير داد ولي اشكال نداره قليونم منو رو سفيد كرد راستي اين سر قليونم محل ريختن توتون گم شده . از يابنده ان تقاضا ميشود در صورت يافتن اطلاع دهند . مژدگاني محفوظ است از نازنين و علي هم ممنونم بابت گل ها . هر چند دقيقه يه بارم گم ميشدن ما باهم داد ميزديم علي علي علي علي علي علي بعد مهدي ميومد راستي دست خانوم هاي محترم بازم درد نكنه بابت ساندويچ ها . البته درست كردنش ها . تهيش گردن پريا و حامد عزيز بود . ديروزم ياد افتاد به من صبحونه نداديد حامدددددد صبحانه من چي شد پس بالا كشيدي ؟ :35: موقع برگشتن خونه هم انقدر خسته بودم اخراي راه حدس ميزدم ماشين ها كجا هستن ديگه هيچي نميديدم مهدي جون بازم دستت درد نكنه كه بهم زنگ زدي و نگرانم بودي . سفر عالي بود . دست همگي درد نكنه . همه كساني هم كه نيومدن جاشون خالي بود . RE: ديدار كاشان - مـه ســـا - 2010/05/15 (2010/05/15, 12:32 PM)voodoo نوشته است: مهسا احیانا تقلبی که نرسوندی هاها نه بابا تقلب چيه؟؟ شماها كه خيلي از من دور بوديد حميد جون خسته نباشي اتفاقا عكسا عالي شدند RE: ديدار كاشان - hamid - 2010/05/15 راستي اينو يادم رفت بگم يكي از بهترين و خوشگل ترين لحظات ديدار شكار يه لحظه خيلي فوق العاده بود كه اقايون در جريانش هستن اصلا هم به فكر اينكه چي بوده و چي شده نباشيد ما سرمون بره قولمون نميره . :55: ولي خدايي خيلي باحال بود . فيلمشو ميبينم دوست دارم دوباره اون لحظه بياد خيلي خيلي خيلي خوش گذشت . واقعا عالي بود . واسه سفر بعدي هم من نقشه دارم ولي بزاريم يكي دو ماه ديگه . وقتش شد ميگم |