+- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir)
+-- انجمن: ام اس (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3)
+--- انجمن: بحث هاي تخصصي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7)
+--- موضوع: تجربه شخصي - چرایی ابتلا به ام اس (/Thread-%D8%AA%D8%AC%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D8%B4%D8%AE%D8%B5%D9%8A-%DA%86%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3)
RE: تجربه شخصي - چرایی ابتلا به بیماری - شهرزاد - 2012/01/19
چه حال میده وقتی شبه تولدت مادرت بفهمی ام اس داری؟
همه تو خونه منتظرن تا بیای و جشن رو شروع کنن
جای تبریک زنگ میزنی که بیمارستانی؟
گریه های شبانه جای کادو
ام اس من با دوبینی شدید و بی حسی بدنم شروع شد
اینم یه نوع دیگه از علائمش
RE: تجربه شخصي - چرایی ابتلا به بیماری - arezooo82 - 2012/01/19
منم بعد از استرس و فشار روحی خییلی شدید سر کنکور کاردانی به کارشناسیم ام اس اومد سراغم..
RE: تجربه شخصي - چرایی ابتلا به بیماری - rad007 - 2012/01/19
من تو یه بازه زمانی خیلی استرس داشتم
یعنی یه چیزی فکرمو خیلی آزار میداد
تو خودم ریخته بودم
لبم خندون بود
اما دلم غم داشت
از خرداد 87 شروع شد تا اینکه دی 88 اولین اثرشو گذاشت
این داستان ادامه داشت تا اینکه مرداد 90 ضربه آخر رو هم خوردم سر این موضوع
الان که برمیگردم به عقب میفهمم چقدر بی تدبیری داشتم
اگه همون روزای اول با یه نفر مشورت میکردم داستان من هیچ وقت به ام اس ختم نمی شد
اما راضی م به رضای خدا
همین
RE: تجربه شخصي - چرایی ابتلا به بیماری - TootFarangi - 2012/01/19
به به راد جان خوش آمدی به وطن
به سلامتی و تندرستی تشریف آوردین
کربلایی راد جان 
__________
من این تاپیک رو داخلش ارسال داشتم قبلا ولی یک چیزی یادم آمده بود چند وقته پیش می خواستم بیام بنویسم نمی دونستم تاپیک کجا بود !!!
راستش من سال 87 یک شوک عصبی بهم وارد شد دقیقا خرداد ماه اون سال بود که کنکور کاردانی به کارشتاسی داشتم، با اینکه خیلی خونده بودم ولی متاسفانه رتبه خوبی کسب نکردم و حالم بدتر شد
مدتی ادامه داشت تا به مرور زمان سعی کردم کم کم به خودم مسلط بشم تا اینکه دی ماه بود که کنکور کاردانی به کارشناسی علمی کاربردی رو داشتم ، دوباره یک شوک وحشتناک بهم وارد شد ، طوری که حتی نمی تونستم حرف بزنم
واااااااای که چقدر حالم خراب بود ، با همون حال خراب رفتم سر جلسه کنکور ولی دست راستم اصلا قدرت گرفتن مداد رو نداشت و مجبور بودم با دست چپم دست راستم رو محکم بگیرم تا بتونم جواب سوالات رو بدم واقعا حتی نمی تونستم درست راه برم ، تا اینکه باز یک چند وقتی گذشت و کنکور قبول شدم و رفتم ثبت نام و بعدش هم کلاس های خارج از برنامه و سر کار و ... که سرم گرم مسائل دیگه ای شد.
شاید بشه گفت اولین حمله همون بوده
نمی دونم بازم ، ولی هر چی بود دوباره تجربه اش نکردم.
RE: تجربه شخصي - چرایی ابتلا به بیماری - sama - 2012/01/19
سلام
بله ه ه ه
بعد از یک دوره پر از استرس اشکهایی که اگر جمع میکردم ..................
حرص و استرس و غم و فشار روحی از مرداد سال 88 تا مرداد 89 و مرداد 89 چشمم تار شد
کاش میدونستم ذات آدما نمیشه عوض کرد با ام اس گرفتن هم نمیشه کسی رو عوض کرد
کاش ............
سلام
بله ه ه ه
بعد از یک دوره پر از استرس اشکهایی که اگر جمع میکردم ..................
حرص و استرس و غم و فشار روحی از مرداد سال 88 تا مرداد 89 و مرداد 89 چشمم تار شد
کاش میدونستم ذات آدما نمیشه عوض کرد با ام اس گرفتن هم نمیشه کسی رو عوض کرد
کاش ............
RE: تجربه شخصي - چرایی ابتلا به بیماری - yummy - 2012/01/20
چرا واقعا؟
من واقعا چراشو نمیدونم
فقط میدونم از بچگی مشکل کلیه داشتم و زجر میکشیدم تاااااا 12 سالگی که عمل کردم همیشه هم استرس درد کلیه و ... باهام بود
همیشه هم استرسی بودم
ولی یه موقع خودشو نشون داد که یه زندگی بسیار ایده آل رو میگذروندم
نه غمی نه غصه ای... یهویی اومد از 85 حمله داشتم ولی تشخیص ندادن تا 90 که ... الانم خوشبختم با مصرف داروهام فقط یه اسم ام اس رومه
خدایا شکرت
RE: تجربه شخصي - چرایی ابتلا به بیماری - # پریسا # - 2012/01/20
سادیسم بگیره باعث وبانیش
آمین
RE: تجربه شخصي - چرایی ابتلا به بیماری - paeeze - 2012/01/20
(2012/01/19, 02:55 PM)TootFarangi نوشته است: راستش من سال 87 یک شوک عصبی بهم وارد شد دقیقا خرداد ماه اون سال بود که کنکور کاردانی به کارشتاسی داشتم، با اینکه خیلی خونده بودم ولی متاسفانه رتبه خوبی کسب نکردم و حالم بدتر شد
مدتی ادامه داشت تا به مرور زمان سعی کردم کم کم به خودم مسلط بشم تا اینکه دی ماه بود که کنکور کاردانی به کارشناسی علمی کاربردی رو داشتم ، دوباره یک شوک وحشتناک بهم وارد شد ، طوری که حتی نمی تونستم حرف بزنم
واقعا حتی نمی تونستم درست راه برم ، تا اینکه باز یک چند وقتی گذشت و کنکور قبول شدم و رفتم ثبت نام و بعدش هم کلاس های خارج از برنامه و سر کار و ... که سرم گرم مسائل دیگه ای شد.
کنکور فقط دهه 60 ی ها رو اذیت کرد و ام اس انداخت به جونشون و رفت
به حمد ا.. برداشتن دیگه لامصبو بچه های مردم بی استرس درس میخونن و آمار ام اس میاد پایین .
فقط مشکلشون ما بودیم؟!!!!!!!!!!!
RE: تجربه شخصي - چرایی ابتلا به بیماری - TootFarangi - 2012/01/20
(2012/01/20, 01:44 AM)sara.161 نوشته است: کنکور فقط دهه 60 ی ها رو اذیت کرد و ام اس انداخت به جونشون و رفت
به حمد ا.. برداشتن دیگه لامصبو بچه های مردم بی استرس درس میخونن و آمار ام اس میاد پایین .
فقط مشکلشون ما بودیم؟!!!!!!!!!!!
من که کنکور علوم تجربی داشتم سال 81 !! به دلیل تنفرم از رشته علوم تجربی و ایضا پزشکی ها !!!!!!!! اصلا درس نخوندم و مجاز به انتخاب رشته نشدم.
همون سال اقدام کردم برای دیپلم مجدد به دلیل اینکه من 6 ساله رفته بودم مدرسه هنوز سنم زیاد نبود یعنی دقیقا 18 سالم بود که رفتم واسه این کار گفتن می تونی بری روزانه و منم چون حس نداشتم برم مدرسه و صف ببندم و ... رفتم شبانه داوطلب آزاد دیپلم کامپیوتر گرفتم.
سال 82 با معدل 18 درسم تموم شد و 83 رفتم واسه مقطع کاردانی دانشگاه آزاد مشهد ثبت نام کردم.
سال 86 کنکور کاردانی به کارشناسی ثبت نام کردم و با رتبه 6200 نتونستنم جایی قبول شم .
سال 87 به دلیل استرس ها و مشکلاتم با اینکه بیشتر خونده بودم رتبه ام شد 11 هزار و خورده ای واسه همین بازم نشد جایی قبول شم.
تا اینکه مهر همون سال به اصرار دوستم علمی کاربردی ثبت نام کردم و امتحانش رو با همون بد بختی دادم.
بازم مشهد قبول شدم سازمان مدیریت صنعتی ( از علمی کاربردی متنفرم )
خلاصه سال 89 به دلیل فشار عصبی بیش از اندازه که بهم وارد شده بود حالا سر هر چیزی مشکل داشتم و یک سری ماجرای عجیب و غریب ام اس آمد سراغم.
ولی فکر می کنم مشکلم از همون 87 شروع شده بود.
ممکنه واسه کارشناسی ارشد بدون کنکور برم دانشگاه آزاد ثبت نام کنم. چون با کارت ام اس میشه راحت همین مشهد درسم رو بخونم. اما ممکنه شهریه اش رو حسابی بالا حساب کنن.
البته شایدم دیگه ادامه ندم برم سر کاری چیزی ، به هر حال هر کسی زیاد به خودش فشار بیاره مشکل دار میشه.
ممکن بود کلن سکته قلبی بکنم ، یا مغزی ! یا سرطان بگیرم و...
چون این موارد تو فامیل درجه 1 ما کاملا مشهوده و من کاملا مستعد گرفتن این این بیماری ها هستم. حالا خداروشکر ام.اس بود ، اگر سرطان می گرفتم که الآن تو آسمون بودم
RE: تجربه شخصي - چرایی ابتلا به بیماری - paeeze - 2012/01/21
ماشاا.. چه پشتکاری من الان یه ساله پشت کنکورم دارم دق میکنم, تاحالا حمله نداشتم هنر کردم
اینطوری نگو بعضی وقتا آدم به چیز بد فکر میکنه و میشه مثل من که پارسال چون خاطره بد داشتم سر کنکور قبلیم گفتم خدایا شکرت که مریضیی مرگی مشکلی چیزی پیش نیومد خودت یه کمکی کن همینطوری پیش بره زد و 1 ماه بعدش ام اس گرفتم کنکورم اینطوری شد ,با این افزایش ظرفیتا همه قبول شدن الا من......
ولی ما شاکریم همچنان ,شاید چیز بدتری میخواست بشه
