مگه پشته من چیزی چسبوندین شوماها پـ چرا من موتووجه نشدم که

آقا همه بازارچه یه طرف، یه عکسی بود از فربود ... اونم همون طرف !
آقا عکس یه خانومی بود که صورتش معلوم نبود، بعد اینجوری ... خم شده بود (فک کنم میخواس ورزش صوبگاهی کنه ) بعد یه عالمه حس داشت عکسه ... نه ببخشید خانومه ... اینقده که خانومه حس داشت تو عکس تموم درختای پش سرش خشکیده بوده ... میخواسم بخرم پولم نرسید هفت هشت ده میلیون تومن بلکن که بیشتر

آقا من میخوام یه طرح مشارکت با نازنین و فربود بریزم ، سرمایه از من فروش از شوما ، آقا بد میفروشنآ بــــــــــد

(2014/03/05, 09:44 AM)chipchip نوشته است: آقا من میخوام یه طرح مشارکت با نازنین و فربود بریزم ، سرمایه از من فروش از شوما ، آقا بد میفروشنآ بــــــــــد [/b]

(2014/03/08, 08:42 AM)hilda نوشته است: پس چی شد عکسا؟؟؟؟؟

چه شور و شوقی داشتین تو اون دو روز
از اس ام اس تون هم خیلی خیلی ممنونم
راستش پنجشنبه که دانشگاه بودم
جمعه هم تازه استارت خونه تکونی رو زدم
هلاک بودم هلاک
هنوزم خونه مون مثل زلزله زده هاست
آخه ساعت 6:30 عصر از اداره میرسم خونه
دیگه حالی نمی مونه که خونه رو بتکونم
بهرحال

خسته نباشید دوستان
از همینجا این انرژی خوب و سرزندگی رو از نوشته ها و محبت هاتون گرفتم
امیدوارم همیشه پر از انرژی مثبت باشید و مثل همیشه بهترین باشین
ممنون از مدیریت مهربون و همیشه در صحنه
ممنون از بچه های گل و دوستان هنرمند
و ممنون از خانواده های پرمحبت و پر انرژی تون
ممنون که دورادور دل منو هم شاد کردین

برم سراغ گزارش و عکسای توپ اون روز دلپذیر