وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس
بهبود ام اس - نسخه قابل چاپ

+- وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس (https://mscenter.ir)
+-- انجمن: ام اس (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3)
+--- انجمن: بحث هاي تخصصي اعضا (https://mscenter.ir/Forum-%D8%A8%D8%AD%D8%AB-%D9%87%D8%A7%D9%8A-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5%D9%8A-%D8%A7%D8%B9%D8%B6%D8%A7)
+--- موضوع: بهبود ام اس (/Thread-%D8%A8%D9%87%D8%A8%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%B3)

صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38


RE: بهبود ام اس - hilda - 2012/05/19

khob madaram be jaye man javab dadan kheiliam kamel javab dadan mer30 maman jooon


RE: بهبود ام اس - کتی - 2012/05/19

هیلدا جون خیلی خوشحال شدم که تونستی ام اس رو شکست بدهیlove51
توی این دنیا هیچ چیزی دور از ذهن نیست
من هم معجزات خدا رو دیدم و یک موردش بیمار مبتلا به سرطان خون بود که دکترها گفتند 3 ماه بیشت زنده نیست و الان 15 ساله که داره صحیح و سالم زندگی میکنه و خبری از سرطان هم نیست در حالیکه توی آلمان 2 بار آزمایشهایش به نفع سرطان بود و توی ایران هم که اومد آزمایشاتش تمام نطرات دکتر های آلمان رو تایید میکرد ام 2 ماه بعد توی انگلستان آزمایشات تکرار شد و در کمال ناباوری همگی سالم بود این اقا هنوز زنده و سالمه و معجزه پروردگار رو تجربه کرده


RE: بهبود ام اس - فاطمه_2 - 2012/05/19

تغییرات جدید-2
حالا ديگر مطمئنم که قطعا رو به بهبودی هستم:
از پارسال تا حالا دفعات زیادی را به یاد دارم که بارها سعی میکردم مثلا سینی چای را بلند کنم و هیچوقت دستهایم قدرت کافی برای بلند کردن سینی را نداشت(حتی اگر فقط یک فنجان چای داخل آن بود) و نیز فقط با بیست سانت بلند کردن سینی، تقریبا ده بار دستهایم می لرزید و تکان های محکم میخورد و نصف فنجان چای داخل سینی می ریخت(حتی اگر ثابت می ایستادم و راه نمیرفتم این اتفاق می افتاد).
یا مثلا وقتی میخواستم ظرف کوچکی پر از آب را بردارم، آنقدر دستهایم بی جان و بی قدرت بودند که فکر میکردم آن ظرف صد کیلو وزن دارد و نیز با لرزش شدید دستانم کلی از محتویاتش می ریخت.
اما جديدا احساس میکنم که قدرت دستهایم بیشتر شده و ظرف سنگین آب یا سینی چای را که برمیدارم، دستهایم فقط دوسه تکان نه چندان شدید میخورد و چيزي نميريزد.
قبلا با دست چپم اصلا نمیتوانستم یک لیوان آب بخورم یا مثلا لقمه بردارم اما خدا را شکر الان بهتر از قبل این کارها را انجام میدهم.
این تغییر کوچک برای من خیلی مهم است چون حالا میتوانم خیلی بیشتر از دستهایم استفاده کنم و همین تغییر کوچک باعث شده من خیلی بیشتر از قبل به خودم تکیه کنم.
البته دستها و دوبینی ام از پارسال تا حالا کم کم داشت بهتر می شد ولی این بهبودی بسیار بسیار آهسته صورت می گرفت اما در این دو سه ماه اخیر، این روند بهبودی شدت زیادی گرفته.
فعلا همه ی مشکلات دستانم برطرف نشده اما همین که آن تغییرات مثبت با شدت بیشتری ادامه دارد، کاملا راضی هستم و خدا را شکر میکنم.
باز هم منتظر نتايج بيشتر هستم.


RE: بهبود ام اس - رزمینا - 2012/05/19

فاطمه جان بازم خوشحالمون کردی.دختر با اراده ای هستی. انشالله روز به روز بهترتر... بشی.BlushBlushBlush


RE: بهبود ام اس - somaye_602000 - 2012/05/19

(2012/05/19, 02:01 PM)رزمینا نوشته است: فاطمه جان بازم خوشحالمون کردی.دختر با اراده ای هستی. انشالله روز به روز بهترتر... بشی.BlushBlushBlush

رزمینا جون منتظر بهبود و تغییر در تو هم هستیم حتما ما را در جریان بذار عزیزمlove51love51love51


RE: بهبود ام اس - احسيني - 2012/05/19

(2012/05/19, 12:56 PM)کتی نوشته است: 52:
توی این دنیا هیچ چیزی دور از ذهن نیست.
من هم معجزات خدا رو دیدم و یک موردش بیمار مبتلا به سرطان خون بود که دکترها گفتند 3 ماه بیشتر زنده نیست و الان 15 ساله که داره صحیح و سالم زندگی میکنه و خبری از سرطان هم نیست. در حالیکه توی آلمان 2 بار آزمایشهایش به نفع سرطان بود و توی ایران هم که اومد آزمایشاتش تمام نطرات دکتر های آلمان رو تایید میکرد. 2 ماه بعد توی انگلستان آزمایشات تکرار شد و در کمال ناباوری همگی سالم بود. این اقا هنوز زنده و سالمه و معجزه پروردگار رو تجربه کرده.

ممنون از اينكه اين خبر را اعلام كرديد.
آيا برايتان امكان دارد نحوه بهبودي سرطان ايشان را براي همه اعلام كنيد؟


RE: بهبود ام اس - somaye_602000 - 2012/05/19

از درد مناليد كه مردان ره عشق ........ با درد بسازند و نخواهند دوا را

این خیلی زیباست منم از سال 82 تا ای اواخر همیشه به خاطر داشتن ام اس به خدا کلی نزدیک شده بودم و هرگز شفا نمیخواستم ولی از وقتی بچه دار شدم به خاطر بچه ها از عاقبت ام اس میترسم و از خدای خوبم شفا می خوام به خاطر دوتا دخترم


RE: بهبود ام اس - رزمینا - 2012/05/20

سمیه جان گفته بودی منم از سال 82 تا ای اواخر همیشه به خاطر داشتن ام اس به خدا کلی نزدیک شده بودم و هرگز شفا نمیخواستم ولی از وقتی بچه دار شدم به خاطر بچه ها از عاقبت ام اس میترسم و از خدای خوبم شفا می خوام به خاطر دوتا دخترم .
منهم همین طور بیشترین نگرانی منم به خاطر بچه هام بود که کوچیکن و دلم براشون می سوخت اما الان خوشحالم که سرپام .چند روز پیش که داشتم با تلفن صحبت می کردم از پنجره تو حیاط نگاه کردم شاید باورت نشه دیدم دخترم که 6 سالش داره رو لبه دیوار حیاط راه میره حالا با عجله خودم رسوندم و گفتم بشین تا بیارمت پایین.خودت بگو این بچه چند تا مامان هم براش کمه چه برسه به یه مامان مریض.اما خوشحالم که الان دیگه تقریبا مامان مریض نیستم اخه بعضی اوقاتم اینقدر شیطونی می کنن باید بدوم دنبالشون تا یک کم حساب ببرن دیگه.
حالا تغییرات:
همون طور که قبلا گفتم شکر خدا ظاهر راه رفتنم خیلی بهتره و ظاهرش طبیعیه هر چند هنوز به فرزی قبل نیستم.
همین طور حفظ تعادلم البته تعادلم کامل نشده و الان بدون گرفتن نرده ها میتونم از پله بالا برم و بی حسی پاهام هم به نسبت قبل کمتر شده .



RE: بهبود ام اس - hilda - 2012/05/20

(2012/05/19, 12:56 PM)کتی نوشته است: هیلدا جون خیلی خوشحال شدم که تونستی ام اس رو شکست بدهیlove51
توی این دنیا هیچ چیزی دور از ذهن نیست
من هم معجزات خدا رو دیدم و یک موردش بیمار مبتلا به سرطان خون بود که دکترها گفتند 3 ماه بیشت زنده نیست و الان 15 ساله که داره صحیح و سالم زندگی میکنه و خبری از سرطان هم نیست در حالیکه توی آلمان 2 بار آزمایشهایش به نفع سرطان بود و توی ایران هم که اومد آزمایشاتش تمام نطرات دکتر های آلمان رو تایید میکرد ام 2 ماه بعد توی انگلستان آزمایشات تکرار شد و در کمال ناباوری همگی سالم بود این اقا هنوز زنده و سالمه و معجزه پروردگار رو تجربه کرده

salam kati joon mamnoonam azizam ishala in etefagh vase hameye unai ke mariz hastan biofte

kheily khoshhalam rozmina joon ishala ruz be ruz behtaram mishiicon_questionagreement2love51


RE: بهبود ام اس - sara-m - 2012/05/20

(2012/05/19, 09:41 AM)رزمینا نوشته است: خود من رفتم پیشه یکی از این به اصطلاح اساتید طب سنتی گفتن بیا نیش زنبور بزن 25 تا به زانوی راست 25 تا به زانوی چپ و داروت رو هم قطع کن!(من هم گفتم یه 5 دقیقه بشینید شما من 50 تا رو می زنم می رسم خدمتتون(در دلم البته)) اگه لازم دونستید اطلاعات تکمیلی هم می دم خدمتتون!!



چه دکتر بی فکری.هر چند که من طرفدار طب سنتی ام اما به نظرم قطع کردن ناگهانی و یک دفعه ای درمانی که بدن باهاش عادت کرده کار عاقلانه ای نیست.البته این نظر من و درست و غلطش را باید استاد حسینی بگن.
بله دکتر بی فکری بودند!! من هم این رو در پاسخ به دوستی که گفته بودند از اساتید طب سنتی کسی رو می شناسید که.... گفتم!!! من طرفدار طب سنتی نیستم اما با نظر یکی از دوستان که گفته بودند"آدمها به هر روشی که بهش اعتقاد دارن عمل کنند موافقم"و قصدم مواجه با روش شما نبود!!