بستری شدن در بیمارستان(پالس) - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>علي جون خوتو اصلاً ناراحت نكن دادا
بچه ها راست ميگن تازه رفيقاي حديدم پيدا ميكني و حالي به حولي من هر وقت كه ديگه خيلي داغون ميشدم ميرفتم دكتر اونم مينداختتم بيمارستان برو حالشو ببر البته نميدونم چي شد آخرين باري كه رفتم پيشش به منشي گفت كه ديگه منو قبول نميكنه� :'(
البته ميدونم خانمش بهش گفته بود طلا ميخوام اونم سر من خالي كرد و الا من بچه خوبي هستم� Tongue