ازدواج و ام اس - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>
(2018/04/25, 02:46 PM)مارییا نوشته است: با سلام دوستان.من 4ساله ازدواج کردم و یک ساله عروسی.شوهرم و خانوادش را هم در جریانه مریضیم گذاشتم.وحتی با دکترم هم صحبت کردن

با سلام دوستان من چهار ساله ازدواج کردم ویک ساله عروسی.قبل از ازدواج شوهرم و خانوادشا در جریان بیماریم گذاشتم حتی با دکترمم صحبت کردند و بهشون گفتن بیماری خفیفه.خلاصه مادرم بهش گفت هزینه دارو دخترم را تقبل میکنم و بیشتر از پسرهام ارث به دخترم میدم.و یه خانه هم مادرم برام خرید.به شوهرم گفت پشتوانه هم بهش میدم که یه زمین بهم داد.الان منا یک ناهه اورده خانه پدرم و میگه باید شش دنگ خانه پدرت به نامت سه من برا پشتوانه خودت میگم بیست سال دیگه متوجه میشی.پلاک های نخاع هم فعال شده.میگه مادرت بهم قول مشتوانه میلیاردی داده..بهم میگه دور زدن یه پسر و بازی کردن با دختر بی گناهش منطقه.البته یکم برادر هام سره ارث بخثشونه.پیش مشاور خودم رفتم بهم گفت مالا میخواد تا باهات ادامه بده اگه بیماریت نکشه این تو را میکشه.خودش هم میگه من بیشتر از این نمیتونم اذیتت کنم اگه مادرت ان خانه را به نامت نکنه.نمیدانم اگه چیزی به نامم کرد اینده من با شوهرم چطوریه؟البته به دایی هام گفته من همسرم را دوست دارم. ممنون میشم راهنمایی کنید.

و مادرم هم یک ساله سرطان سینه داره.میگه اگه اتفاقی برا مادرت افتاد کی میاد پشتوانه میلیاردی رت برات درست کنه.من با قول هایی که مادرت بهم داد رندگی شروع کردم

بهم گفته اگه این کارا نکنی دیگه بیشتر از این ادامه نمیدهم چون هم به خودم هم به تو دارم ظلم میکنم.یکم دیگه که کشش بدید سردی در وجود دوتاییمون جرقه میزنه.ولیبه خودم میگه دوستت دارم که این کارا را میکنم به خاطه اینده خودت این کارا میکنم
سلام.
خیلی معذرت میخوام ها ببخشید اگه حرف من ناراحتتون میکنه ولی با حرفهایی که شما میزنین من فک میکنم این بنده خدا کاسب باشه تا عاشق.