کنار اومدن با ام اس - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>
(2017/03/26, 11:37 PM)hessam نوشته است: با ام اس کنار آمدن کاری نداره wink2wink2
یک گوشه می شینی تجسم می کنی ام اس رو در روت هست بهش می گی angelangel
ام اس نگاه کن من تو رو دارم تو هم من و داری evilgrin0039.gifevilgrin0039.gifevilgrin0039.gif
چاره ای نیست باید با هم بسازیم :60::60::60:
پس خوب باش که ازهم دل خور نشیم همین و بس Smile (16)Smile (16)wink2wink2wink2

دیدین کاری نداره کنار آمدن با ام اس Smile (52)Smile (52)Smile (52)Smile (52)

آقا حسام بامزه س خخخ
ولی من خودم هنوز نتونستم اینکاروبکنم مامان بابام به خاطر من رفتن مسافرت که حال وهوام عوض شه مثلا برگشتنی سرما خوردم بهم سرم زدن انگار روزای پالس تراپی تو بیمارستان برام تکرار شد اومدم یه جوری زدم زیر گریه اونقد گریه کردم که چشام دیگه نمیدید
درطول مسافرتم دوبار گریه کردم که البته درمقایسه با گریه های روزانه اسفندماه کاهش آمار داشتم

(2017/03/26, 03:07 PM)n70 نوشته است:
(2017/03/26, 12:44 PM)alireza1111 نوشته است:
(2017/03/26, 07:14 AM)n70 نوشته است: سلام دوستان عیدتون مبارک.
من امسال بدترین عیدیمو گرفتم.
دوستان من یماهه فهمیدم ام اس دارم.
دکترم فعلا دارو شروع نکرده فقط چنتا دگزا نوشت تابعدعید.
خعععلی روحیه م بدشده.
پدر ومادرم از مریضیم بی خبرن و اصلا دلم نمیخواد بفهمنsad2
تمام فکرم اینه ک نکنه حمله ای چیزی بم دس بده و اونا بفمهمن.
بنظرتون اگ داروامو مرتب مصرف کنم ممکنه حمله داشته باشم؟؟sad2sad2

سلام! عید شما هم مبارک! smiling
از اینکه فهمیدم به ام اس مشکوک هستی متاثر شدم ولی این احساسات و نگرانی هایی که نوشتی کم و بیش بین همه ما مشترک بوده بعد از فهمیدن.
راستش متوجه نشدم که چرا نمیخواهی که پدر و مادرت متوجه بشن. به هر حال فکر میکنم اونها در حال حاضر در این شرایط میتونن خیلی کمک کننده باشن و ان شاءالله در کنار هم با موضوع کنار می آیید. حالا یکم صبر کنیم ببینیم بعد از عید دکترت چی میگه و تشخیص نهاییش چیه.
فعلا سعی کن از زندگی لذت ببری چون دلیلی برای نگرانی با توجه به شرایطی که نوشتی وجود نداره. agreement2
ممنون از دلداریتون.قطعی بم گف چارتاپلاک روشن داری و ام اسه.
آخه پدرمادرم گناه دارن سنشون بالاس واونقدسواد و اطلاعات ندارن ک نگران نباشن و بتونن کنار بیان.هرچقدرم بگم مث قدیم نیستو این حرفا باز مطمئنم خیلی ناراحت میشنsad2
ازلحاظ اینکه میگین کمک کننده ان.آبجی و داداشام باخبرن و خداروشکرتاالان خیلی بم کمک کردن.
فقط خداکنه شرایطم همینطو بمونه و بجایی نرسم ک پدرمادرم بفهمن.
الان بزرگترین دغدغه م همینه

آخیییی شما هم؟هعیییی ایشالا همیشه خوب باشید
من خودم که روحیه م خیلی ضعیف شده ولی برا شما و پدر ومادرتون بهترینارو آرزو میکنم