ازدواج و ام اس - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>خیلی کارم سخت شده،نگفتم بهشو باهم ازدواج کردیم،ترسم از ادامه ی داستانه اینقدردستپاچه بودم که این یکیو از دست ندم که نه تنها بهش نگفتم ام اس دارم،اختلافامونم ندیدم وکم کم داره خودشو نشون میده،خداخودش ختم به خیر کنه ...
کاشکی عجله نمیکردم،کاشکی خدا کمکم کنه خیلی فکرم مشغوله...