ازدواج و ام اس - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>آره درست میگی
قرار نیست به خاطر مهم بودن صرف ازدواج و فشار اطرافیان، آدم به ازدواجی تن بده که مورد پسند و رضایتش نیس
و قطعا این حالمون رو بدتر میکنه

برا همین دو دل شدم
که میگم بیام چون ام اسم رو پذیرفته حالا من چشمم رو روی خیلی مسائل دیگه ببندم و قبولش کنم

در مورد شناختم ازش بیش از ده ساله میشناسمش!
به هر حال برخورد زیاد باهاش داشتم
در جریان زندگیش و حتی کارهایی که مدام ازشون از این شاخه به اون شاخه میپره هستم
و حتی گاهی پیش اومده باهام مشورت هم کرده
چون ارتباط خانوادگی داشتیم عین یک خواهر و برادر بودیم برا همدیگه

مشکلم باهاش اینه به یه کار ثابت نمیچسبه، زود جا میزنه
به دوستمم گفتم ببین داداشت حالا فردا خرج خورد و خوراکم هیچ، تو که میدونی دختر کم توقعی ام؛ اما خرج دوا درمونم رو میتونه بده؟ تو کی میدونی من با همه مشکلاتی که دارم ولی چقدر مراقب ام اسم هستم!
و میدونی داداشت وضع کاریش چجوریه و اخلاقش در این خصوص چجوره.

میدونی میهن؟ بیشتر تو فکر ام اسم هستم و سلامتیم تا مسائل دیگه
الان حس میکنم توی رودرواسی افتادم
برا همین نمیدونم بهش فرصت بدم و بیشتر بشناسمش یا همین حالا بگم نه و خلاص

اما خب حق باتوهه
شاید بهتر باشه باهاش حرفامو بزنم ...
مرسی عزیزم Blush