ام اس و ضربه - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>من الانم گیرم,حدود ۱۱ساله ازدواج کردم ک ۱/۵بعد از عقدم ب واسطه ضربه روحی ام اس اومد سراغم,از بعد اونم هیچی بهتر نشد,من از همون موقع تا همین الان ک دارم مینویسم تو عذابم تو کش مکشم,فقط بخاطردخترم دارم زندگی میکنم,نمیدونم کی قراره از پا بیافتم,واقعا مستاسلم تو ی شرایطی گیر کردمک نه میونم بمونم نه میتونم برم,واقعا موندم چیکار کنم,گیر ی ادم بیشعور افتادم ک از ۱۱سال پیش فقط ۲درصد رشد شعور داشته.تازه اونم بگیر نگیر داره.فقط خدا اخر عاقبت منو بخیر بگذرونه,دوستان اگر کسی مژتونه منو راهنمایی کنه ممنون میشم.

زندگی با یه ادم کم شعور بی هویت خیییلی سخته,برای من ک بیمار هم هستم ک دیگه بدتر,همیشه سعی کردم از ادمای سالم هم بزنم جلو و تو زندگیم برای خانوادم چیزی کم نذارم ک بیماریم ب چشمشون نیاد ولی دریغا,چون هرکار میکنم اصلا ب چشم نمیاد تهشم شوهرم میگه مریضی,میگه وقتی ی مریض اینجوریه ببین ادم سالم چجوریه و چقد عملکرد بهتری داره!!بخدا اطرافم دارم میبینم ادمای سالم یکدوم از کارای منو نمیکنن ولی چون من بیمارم بچشمش نمیاد,اینا همش یجور ضربست.بخدا اگر خودکشی گناه نبود خییییلی وقت پیش تمومش کرده بودم,هر روز ک میگذره داره بدتر میشهاصلا منو ادم حساب نمیکنه.