معرفی کتاب - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>چه جای خوبیه اینجا!love28

اولین کتاب پیشنهادیم:

كافكا در كرانه
اثری متفاوت از هاروکی موراکامیlove28
یه رمان خیلی بی نظیر

رمان «کافکا در کرانه» یک بازگویی و بازآفرینی مدرن از سرنوشت اودیپ شهریار است. اودیپ در نوجوانی از سرنوشت شوم خود، کشتن پدر و همخوابگی با مادر، خبردار میشود. برای فرار از همین سرنوشت است که حرکت میکند و به جاهایی میرود که در واقع، سرنوشتش همانجا در انتظار اوست. اما در «کافکا در کرانه» دنیای خاص موراکامی تکمیل کننده ی این روایت مدرن است، روایتی که گهگاه، حتی به پستمدرنیسم پهلو میزند. دنیایی که در آن، همیشه فقدانی وجود دارد، فقدانی که شاید به قول کازوئو ایشیگورو، ناشی از فانی بودن زندگی باشد.

«کافکا تامورا» شخصیت اصلی داستان، به همراه پدرش که یک مجسمه ساز مشهور و روانپریش است در توکیو زندگی میکند. در چهارسالگی، مادر و خواهر بی هیچ دلیل روشنی ترکش میکنند. فقدان در اینجا، فقدان مادر است. موضوعی که در داستانهای موراکامی مکرر است. سپس کافکا از سرنوشت شوم خود و یا از نفرین پدر خبردار میشود. برای فرار از این سرنوشت و یا پیدا کردن مادر است که از خانه جدا میشود و به سفری طولانی میرود.

اما از سوی دیگر، داستان دیگری نیز در حال اتفاق است که به موازات همین داستان، روایت میشود. دسته ای دانش آموز به یک سفر تفریحی میروند و در پی حادثه ای مشکوک، همگی بیهوش میشوند. همه شان بعد از مدتی به هوش می آیند الا یک نفر. «ناکاتا» ماهها در حال بیهوشی میماند و بعد از به هوش آمدن، حافظه ی خود را از دست میدهد. اما تواناییهای جالبی به دست می آورد. قدرت حرف زدن با گربه ها و باران سازی. این پیشینه ی ناکاتاست. در زمان حالِ داستان که کافکا نوجوانی پانزده ساله است، ناکاتا پیرمردیست که در توکیو تنها زندگی میکند.

این دو داستان به موازات هم پیش میروند و در جایی به همدیگر گره میخورند و یکی میشوند. ناکاتا و کافکا، هر دو به دنبال چیزی هستند. چیزی که به منزله ی مفری از فضای هولناک داستان قلمداد میشود. اما آن چیز، عجالتاً در لابیرنتی بیپایان نهفته است. چیزی که مبهم است و تصویر روشنی از آن ارائه نمیشود و این مطلب، تعلیق نسبتاً شدیدی را در داستان می آفریند.

واقعا پیشنهاد میکنم بخونیدشlove28