ام اس و نا امیدی - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>قبلازیاد به آینده فکر نمیکردم...اما تازگیا زیاد فکر میکنم...خیلیا بخاطر ام اس رهام کردن ...اما مهم نیس...
از ام اس ممنونم که منو قوی کرد..بجای اینکه خمودم کنه منو بشکنه بهم انرژی داد...من چه فرقی با خواهرم دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:
بیشتر ما ناامید میشیم بخاطر زیاد فکر کردن..از همه بچه ها خواهش میکنم که با ادمای سالم خودمونو مقایسه نکنیم..
من یه برادر دارم..اون مبتلا به پسوریازیسه....اونم دچار یه بیماری خودایمنیه مثل من اما باتفاوت اینکه پسوریازیس خیلی وحشت ناکه...
یوقتا غم همه وجودمو میگیره برای برادرم..اما میبینم اون با انرژی داره کارمیکنه...دلخوشیاشو باناامیدی بیماری از بین نمیبره ...اونوقت امیدوار میشم
شاید یکم خسته میشم زودتر ازبقیه...شاید راه رفتن برام مشکله...سردرد...واکنش جای تزریقو هزار تا مشکل دیگه اما خدارو دارم....یه دلخوشی واسه اون گوشه از قلبم که خیلی وقته خالی بود رو دارم...خانوادمو دارم..یه عالمه دوست دارم..از همه مهمتر اینجارو دارم...ام اس سنتر مثه خونه دوم منه...
اینجا درددلامومیگم خوشحالیامو میگم...دیگه کسی بهم گیر نمیده چرا زیاد حرف میزنیagreement2
پس چرا ناامید باشم؟دلیل نداره....یادگرفتم بخاطر نداشته هام،لذت داشتن داشته هامو از بین نبرمwink2