گزارش برنامه صعود به قله دماوند بام ایران "برنامه 17" - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>پناهگاه سیمرغ :
نمیدونم چرا اسم این پناهگاه رو سیمرغ گذاشتن اما چیزی زیباتر از این ممکن نیست به خصوص وقتی قصه منطق الطیر عطار رو درباره سیمرغ میدونی . اونوقت آدم با فکر کردن به این قصه می فهمه که اونجا چکار می کنه و هدف براش معنادار تر میشه . قصه اینه که صد پرنده به قصد دیدن سیمرغ افسانه ای که فقط درباره اش شنیدن راهیه کوه قاف ( دماوند ) میشن . تصمیم بزرگ و سختیه . اونا تو جدال با طبیعت و سختی ها و مسائل بین خودشون مسیر رو میرن اما رفته رفته از تعداد پرنده ها کم میشه تا جاییکه نزدیکی قله ، تنها سی پرنده یا سی مرغ باقی می مونن . تنها سی مرغ کوه قاف رو صعود می کنن و به قله میرسن و این سفر علاوه بر اینکه بزرگترین درس زندگی رو بهشون میده . باعث میشه بفهمن سیمرغ افسانه ای خود اونها هستن که همت کردن و جلوی سختی ها ایستادن .
به چه حالی می افتین ، وقتی قله رو به روتون باشه و قصه سیمرغ و پناهگاهش کنارتون ؟
پناهگاه سیمرغ یه بنای سنگی فلزی با سقف شیروانیه به رنگ آبی با پنجره های نارنجی . برای تامین برق از انرژی خورشیدی استفاده می کنه و برای حدود چهل نفر جا داره . در پناهگاه سیمرغ همچنین دو سرویس البته نه چندان بهداشتی هم وجود داره ‫.‬ ما که میرسیم نه تنها تو پناهگاه جای سوزن انداختن نیست که حتی بیرون هم یه سری چادر زده شده .

[تصویر:  10.JPG]

اینجاست که می فهمی نباید به وجود پناهگاه اتکا کرد و بردن چادر چقدر ضروریه . پس از تحویل گرفتن کوله ها برپایی چادرها آغاز میشه . هر چادر برای سه نفر . نصب چادر طبق معمول توی باد اون منطقه و روی ارتفاع کار آسونی نیست .
[تصویر:  9-1.JPG]

یه نکته مهم این که وقتی به اون ارتفاع میرسی ، ممکنه دچار اندکی تنگی نفس بشی که با گذر زمان و عادت کردن به ارتفاع درست میشه . البته بعضی هم ممکنه دچار ارتفاع زدگی بشن که تو این مرحله ما خوشبختانه موردی نداشتیم . جز این که مریم کمی حالش بد شد که خیلی زود به حال اولش برگشت و فربود که از چند روز قبل معده درد داشت و حالا شدت گرفته بود که در جای خودش می گم و البته سرماخوردگیه منحوس خودم Smile) خب چادرها که نصب شد و شرایط که محیا شد وقت چی بود ؟ خب معلومه ناهار . ما شش نفر با هم سر یه سفره ناهار نشستیم . معده درد فربود و سر درد مریم باعث شد ما چهار نفر دیگه ، بیشتر ناهار بخوریم . میگن آدما تو ارتفاع کم اشتها میشن که البته شهرزاد و متین و حمید قدرت این رو داشتن که این اصل رو در این صعود به کلی نقض کنن ‫!!‬ حالا وقت هم هوایی بود .

[تصویر:  12.JPG]

باید یه چند صد متری بالا می رفتیم تا بدنمون انقدر به ارتفاع عادت کنه که بتونیم شب رو در ارتفاع ۴۲۰۰ بگذرونیم . تا ارتفاع چهار هزار و هشتصد رفتیم و همون میزان کافی بود تا ثابت کنه چقددددرررررر صعود سختی در پیش داریم . شیب مسیر هر چی که بالاتر می رفتیم بیشتر میشد . پس از گذروندن زمانی در اون ارتفاع به چادرها بر می گردیم و با خوردن یه شام سبک ، که معمولا در شب صعود به دماوند بهتره سوپ باشه ، برای خواب آماده میشیم . خب اینجا دیگه فربود هم بعد از تحمل یه معده درد شدید و پس از تزریق یه امپول رفته رفته بهتر شد و اجازه صعود برای فردا رو پیدا کرد . بماند به چه حال نگرانی بود از این که نتونه صعود کنه و در ضمن از همه حال بچه هاش یعنی ماها رو می پرسید ‫Smile)‬ و چک می کرد که همه چیمون اوکی هست یا نه . نکته جالب دیگه ای که خوبه بدونید اینه که در اون ارتفاع ، هر گونه تجویز یا تزریقی باید با مجوز پزشک کوهستان باشه ، بنابراین پس از تماس تلفنی با پزشک و صدور مجوز تزریق به فربود انجام شد . بر طبق نظر هواشناسی ، فردا ، یعنی روز صعود هوا خوبه و قاعدتا مشکلی نباید باشه . کوله های حمله بسته میشه و ساعت ده شب ، زنگ خواب نواخته میشه . چرا که ساعت چهار صبح باید از خواب بیدار بشیم . شب رو بعضیا می خوابن و بعضی نه . اونایی که نمی خوابن صدای پای کوهنوردهایی رو میشنون که یا تازه از راه رسیدن یا زمان زودتری رو برای صعود انتخاب کردن .
‬‬‬‬‬‬

و بالاخره صعود :
سوت مهدی خیری که به صدا در میاد ، یعنی دیگه جای درنگ نیست ، حتی اگه نخوابیده باشی . صبحانه خوردن این بار مثه همیشه نیست . هم وقت کافی نداریم و هم هر چه سبک تر بهتر . فقط خوردن یه سری چیزای کوچیک مقوی کفایت می کنه . مثل خرما . بالاخره تا بچه ها راه بیفتن و با هم هماهنگ بشن ساعت میشه پنج و نیم . هد لایت ها روشن میشه . تصویر یه ردیف نورانی از آدمایی که به دنبال هم در حال بالا رفتن هستند، خیلی خیلی زیباست . مسیر شلوغه ، چهار گروه دیگه هم همزمان در حال صعود هستن . گروه آروم آروم شروع می کنه به بالا رفتن . حدود پونزده دقیقه که بالا میریم ، یه چشمه فصلیه . چشمه ای که از اب شدن یخ ها در دل کوه بوجود میاد . با یه اب خنک زلال که وقتی آبهای همراهت طبیعتا گرم باشه خیلی می چسبه . یه کی از چیزای قشنگی که از این بالا میشه دید ، به جز مناظر زیبای اطراف ، چادر های خودمونه که مثه بادکنکای رنگی دیده میشن ‫.‬ از پناهگاه تا قله چیزی حدود شش ، هفت ساعت راه هست ‫.‬ بچه ها انرژی خوبی دارن و این نوید یه صعود خوب رو میده ‫.‬ حمید و فربود ، یه عالمه با هم شوخی می کنند که با همین شوخی ها کلی گروه انرژی می گیره ‫.‬ مضمون یکی از این شوخیا اینه که حمید شب قبل رو اصلا نتونسته بخوابه و فربود هی توضیح میده ، آخه حمید یه دونه عروسک خرس داره که اگه پیشش نباشه خوابش نمی بره ‫Smile) . ‬
[تصویر:  13.JPG]

خداییش شیب خیلی زیاد و نفس گیره ‫.‬ یک ساعت و نیم گذشته و هوا رفته رفته روشن میشه و هدلایتها خاموش ‫.‬ بچه ها حالا رسیدن به ارتفاع ۵۱۰۰ ، باد خیلی خیلی شدیده و صعودی که همینطوری سخته و شیبی که همینطوری هم زیاده رو سخت و سخت تر می کنه ‫.‬

[تصویر:  14.JPG]

کوهنوردامون ، حال و روز خیلی خوبی ندارن ‫.‬ نه اینکه دچار ارتفاع زدگی شده باشن اما هم هوا سرده و برخلاف پیش بینی هواشناسی ، رو به خراب شدن میره و هم شیب زیاد و نفس گیره ‫.‬ کوهنوردامون خسته ان و یه جاهایی مجبور میشن وایستن و کمی استراحت کنن ‫.‬ نگاههایی که بین بچه ها رد و بدل میشه دیدنیه ، یه شاید اگه یه حالت عادی بود ، تصمیم به برگشت آسون بود اما اینبار قضیه فرق می کنه و یه عالمه آدم چشم انتظارن ، پس مقاومت بچه ها بیشتر از قبل میشه ‫.‬ بالاتر هوا باز هم خرابتر میشه ‫.‬ باد خیلی شدیده و مه غلیظی فضا رو گرفته ‫.‬ صعود لحظه به لحظه سخت و سخت تر میشه ‫و صعود کندتر و کندتر و انرژی بچه ها کمتر و کمتر . از یه جایی به بعد بخاطر شدت باد ، تصمیم به تغییر مسیر صعود گرفته میشه به این ترتیب که از مسیر اصلی خارج و ادامه مسیر از یه راه سنگی دنبال میشه تا به این ترتیب سرعت باد شکسته بشه و سنگها پناهی باشن برای در امان موندن از باد . دلم می خواد بتونید این قسمت رو واقعا تصور کنید ، باد شدید ، سرمای زیاد ،مسیر سنگیه سخت ، عبور از لابه لای سنگ ها ،طبیعیه که هر ۲۰ تا ۳۰ قدم ، بچه ها حداقل دو تا سه دقیقه به استراحت احتیاج داشتن . نزدیکی های قله ، یه نکته جذاب ، سایه قله روی دامنه است که به شکل یه مثلث دیده میشه . حالا دیگه مسیر زیادی تا قله نمونده اما وزش باد گوگرد زیادی رو از جبهه جنوبی به سمت غربی می کشونه که هر چی به قله نزدیک تر میشی ، حجمش بیشتر میشه . و این به مشکلات صعود یه مشکل جدید اضافه کرده .
‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

[تصویر:  14-2.JPG]

قله همین نزدیکی ‬
یه ربع بیشتر تا قله نمونده اما انگار یه عمره . قله جلوی چشمه اما هیچ انرژی باقی نمونده . بچه ها دیگه چیزی نمونده که چهار دست و پا خودشون رو روی قله بکشن . اما بالاخره دست نیافتنی ، یافتنی میشه . اینجا قله است . اینجا بام ایران ، مهد ایران زمین ، نماد اقتدار ایرانه . اشک شوق تو چشم بچه ها جمع شده .خیلی از گروههایی که همزمان با ما راه افتادن ،مجبور به برگشت میشن و تعداد کمی از اونا تونستن صعود کنن . هر چند تنفس در اون فضا سخته و خیلی نایی نمونده برا حرف زدن . بچه ها به سختی توان عکس گرفتن دارند . اما به هر زحمتی هست عکسی می گیرن و راه می افتند به سمت پایین . ارتفاع کم کردن هم وضع تنفس رو بهتر می کنه و هم هر چی پایین تر بیای ، کمتر در معرض وضع خراب هوایی . خوبه که بدونید ساعت رسیدن به قله حدود یک و نیم دو بعد از ظهره . این گروه صعود کرده خوشحاله ، نه بخاطر دماوند بلکه بخاطر اون همه آدم چشم انتظار ، بلکه بخاطر ام اس ، بخاطر ام اس سنتر دوست داشتنی .

[تصویر:  Damavand%20MScentert.jpg]
[تصویر:  14-1.JPG]

برگشت به پناهگاه ‬
مسیر برگشت یه شن اسکیه با شیب تند ( میدونم که اگه گزرش های قبلی رو به دقت خونده باشید ، دیگه میدونید شن اسکی چیه ) اما تفاوت این شن اسکی در اینه که شیب خیلی تندی داره و تقریبا هم تا نزدیکی پناهگاه ادامه داره . بین راه بچه ها هم نیاز به استراحت دارن و هم بین راه یه سری عکس می گیرن . بعضی از بچه ها سردرد دارن که کاملا طبیعیه و قطعا با کم کردن ارتفاع بهتر میشه . تو راه برگشت از همون چشمه طبیعی مقداری اب برداشته میشه و بالاخره پناهگاه خودنمایی می کنه . ساعت شش بعد از ظهر دیگه همه توی پناهگاه هستن .

[تصویر:  14-4.JPG]

ابر بزرگی که برفراز دماوند دیده میشه خبر از شبی با هوای خراب رو میده . انقدر خستگی زیاده که نایی برای شام خوردن وجود نداره ولی باید انرژی رفته رو تامین کرد ، چون هنوز تا پایین کوه راه در پیشه . شب کوه زیباست . آسمون پر از ستاره است و دامنه ها و دره های اطراف زیبا و دوست داشتنی به نظر میرسن . بچه ها میخوابن و شب ، شب عجیبیه ، شبی طوفانی و بارونی ، شبی پر از رعد و برق و تگرگ . و اندکی ترسناک خب به هر حال هوای طوفانی در اون ارتفاع تا حدودی بی خطر هم نیست . ‬

حرکت به سمت پارکینگ ( فرود نهایی ) ‬
صبح خیلی زود همه بیدار میشن . جمع کردن چادرها و بستن کوله ها ، آخرین عکسها و سوار کردن کوله ها بر قاطرها و حرکت به سمت پایین . زیر پامون مه هست و مه و تصویر زیبایی که تا کسی نبینه ، نمی تونه زیباییش رو تماما حس کنه .

[تصویر:  15.JPG]

وقتی میرسی وسط مه دلت می خواد دهانت رو باز کنی و مه و رطوبت و زیبایی اون فضا رو یک جا ببلعی .
[تصویر:  17.JPG]
و بالاخره میرسیم به محل نیسان های آبی . سوار میشیم و تو برگشت کلی آواز می خونیم . مسیرمون البته به سمت تهران نیست بلکه با همون وانت اینبار میریم به سمت شهر توریستی لاریجان . جایی که آبگرمش و چنجه های خوشمزه اش در انتظارمونه . ‬
[تصویر:  19.JPG]

شهر توریستی لاریجان ‬
روستای آبگرم لاریجان شاید توریستی ترین روستای این منطقه باشد . در این روستا حمام های ابگرم فراوانی وجود دارد که جمعیت زیادی را در فصل های مختلف به سمت این منطقه جلب می کند .

[تصویر:  20.JPG]

این روستا شامل یک خیابان اصلی است که در دوطرف آن تعداد زیادی مغازه برای رفع نیاز گردشگران وجود دارد . از چشمه آبگرم لاریجان در هر دقیقه حدود ۱۰۰۰ لیتر آب خارج می شود . درجه حرارت آن بین ۶۵ تا ۷۰ درجه سانتی گراد است . مزه این آب نامطبوع و بوی هیدروژن سولفور دارد و رنگ آن زلال است . این چشمه دارای املاح بیکربنات منیزیوم است و برای بیماری های پوستی ،رماتیسم ،بیماری های مجاری تنفسی و ناراحتی های عصبی مفید است . از بناهای معروف این روستا حمام شاه عباسی مربوط به دوران صفوی است .‬

آب گرم و پایان راه
وااای که چقدر این ابگرم چسبید ‫.‬ ما نه تنها احتیاج به آبگرم برای رفع خستگی داشتیم ، که راستش نیازمون به حمام حتی بیشتر از ابگرم بود‫.‬

[تصویر:  21.JPG]

پس از حمام و استفاده از اب گرم ، در حالیکه همگی تمیز و مرتب بودیم و هیچ شباهتی به آدمهای چند دقیقه قبل نداشتیم رفتیم به سوی نهار ‫.‬ ماها ، فربود ،حمید ، شهرزاد ،متین و ندا و مریم بسان شش گرگ گرسنه به سوی ظرف کباب چنجه اونم با گوشت تازه حمله کردیم و یه طوری خوردیم که نمی تونستیم از جامون بلند بشیم ‫.‬

[تصویر:  22.JPG]

وقتی سوار اتوبوس شدیم تا تهران بسیار بسیار خوش گذشت ، طوری که موفقیت صعود و لحظه های خوش آبگرم لاریجان ، دیگه جایی برای نق و غر از خستگی برای کسی نگذاشته بود ‫.‬ میدونستیم که دوستامون در تهران منتظرمون هستند ‫.‬ در اون لحظات ، شوق دیدنشون و شوق زودتر رسیدن به سایت رو نمیشه توصیف کرد ‫.‬ به تهران که رسیدیم آرام ،مهسا و میهن و مجید انتظارمون رو می کشیدن ‫.‬

[تصویر:  23.JPG]

اونا بودن و دسته گلهای زیبا ، و یه عالمه شوق ‫.و یک تشکر از این عزیزان که به استقبالمون اومده بودند. بقیه ماجرا رو دیگه خودتون بهتر میدونید ‫.‬ لازمه که از طرف همه بچه ها اینو بگم این صعود، صعود چند نفر نبود بلکه به طور جدی و واقعی صعود همه بچه های ام اس سنتر بود ‫.‬ انرزی تک تک شما بود ‫.‬ جا داره یه بار در پایان این قصه از طرف همه بچه ها ، از مهدی خیری و گروه کوهنوردی همگام که یک سال پا به پای ما اومدن تا به این لحظه برسیم و با استفاده از یک سال تجربه در کنارشون ، حالا سرپرست های سایت و گروه کوه بتونن ، گروه کوه ام اس سنتر رو به طور جدیتر و با اعضای بیشتر راه اندازی کنند ، ممنونیم و امیدواریم یه روز بتونیم اندکی از زحماتشون رو جبران کنیم ‫.‬ همینطور از فربود ‫(‬ سرپرست ‫)‬ و حمید ‫(‬ جانشین سرپرست ‫)‬ گروه خودمون سپاس فراوان که شاهد بودیم همواره ، چقدر دغدغه دارن برای گروه کوهنوردی و کوهنوردها ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

و بچه ها از این صعود میگن ‫، از حساشون ،از دماوند و …‬‬‬

فربود ‫:‬ خوشحالم ‫.‬ از این صعود که برای همه بچه های ام اس سنتره خوشحالم ‫.‬ خوشحالم که دوستام با خودباوری و تمرین و صبر ، این موفقیت رو خلق کردن ‫.‬ صعود به دماوند علاوه بر موفقیت صعود به قله ، موفقیت در اثبات توانایی یه جامعه بود ‫.‬ در نهایت خوشحالم از اینکه در تمام این مدت با تمام سختی هایی که در پیش داشتیم دوستانم مقاوم تر و قوی تر از همیشه در برنامه ها شرکت کردند .‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

مریم ‫:‬ احساس قدرت داشتم از اینکه به عنوان یه نماینده از یه جمع بزرگ ،میخوام کاری رو انجام بدم ‫.‬ برنامه ریزی این برنامه فوق العاده بود و همه چیز مرتب و دقیق ‫.‬ راحت بگم که اعتماد به نفسم رو این حرکت ، صد برابر کرد ‫.‬ ‬‬‬‬‬‬‬‬

حمید ‫:‬شرایط هوا واقعا برنامه رو سخت و سخت تر کرد ‫.‬ باد شدیدی که وقتی می وزید چند قدم فرد رو عقب تر می برد ‫.‬ شن هایی که وقتی پامون رو ، روشون میذاشتیم چند قدم به عقب سر می خوردیم ‫.‬ اما من خوشحالم این صعود و افتخار واسه من نیست ‫، واسه تک تک بچه های ام اس سنتره که وقتی بهشون ، به چشم های منتظرشون فکر می کردم انرژی از دست رفته ام بر میگشت . ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

شهرزاد : دماوند انقدر با شکوه و عظیمه که وقتی روش قدم میذاری بهت حس بزرگی میده . ابهتش هم وقتی از دور نگاهش می کنی ، کنار کوههای دیگه ، بی اندازه به چشم میاد . میشه مثه سنجد به دماوند گفت : بازم بر می گردم .

متین : و اما دماوند...
دماوند برایم یه هیجان، یه نشاط، یه انتظار، یه دلهره دوست داشتنی بود، بهانه ای برای آغاز یک راه...
دماوند یه نقطه است، یه اوجه، اما شما، بودن با شما یه ژرفاست، یه حس عمیق و بی انتها...
دماوند هم تمام شد، مقل بقیه کوه هایی که رفتیم، مثل بقیه روزهای خوبی که گذروندیم...
اما چیزی که موند ودیروز و امروز وفردایی نداره، دوستی هایی که قیمت نداره...
لحظه های قشنگیه که ساختیم، تکرارش می کنیم، حفظش می کنیم، براش حرمت قائلیم، وقدرش رو می دونیم...

ندا : شیب تند رو وقتی همراه می کنی با هوای خراب ، میشه اوج سختی . و اوج سختی رو فقط یه جور میشه دوام آورد : با انگیزه . و انگیزه این صعود دماوند نبود ، هر چند که دماوند اوج شکوه بود . نقطه اوج ، شما بودید . ام اس بود . ام اس سنتر بود .این موفقیت مبارکتون

تفاوت های مسیر جنوبی و غربی به عنوان دو مسیر اصلی صعود ‫:‬ ‬‬
جبهه جنوبی ، مسیر دسترسی تا پارکینگ از جاده آسفالته ۳۰ دقیقه ،جبهه غربی ۶۰ دقیقه
جبهه جنوبی ، پارکینگ ‫(‬ پای کوه ‫)‬ مجهز به مسجد و اتاق استراحت ، جبهه غربی فاقد آن ‬‬‬‬
جبهه جنوبی ، از ۱۰۰ متر انتهایی عبور از تپه گوگردی و اصولا دارا بودن حجم زیادی از هوای گوگردی ، جبهه غربی فاقد آن
جبهه جنوبی همیشه باربر و امکان حمل کوله توسط چهار پا را دارد و در غربی ممکن است باشد و یا نباشد ‫.‬ ‬‬
جبهه جنوبی داری حجم زیادی از حضور کوهنوردان ، جبهه غربی به نسبت خلوت تر
پناهگاه جبهه جنوبی مجهزتر و دارای امکانات بیشتر
اسکان گروه هلال احمر و امداد و نجات در جبهه جنوبی ، غربی فاقد آن
جبهه غربی دارای شیب تند تر نسبت به جنوبی
هر دو مسیر دارای شن اسکی برای برگشت

نکات ایمنی‫:‬‬‬

‫-‬ برای صعود به دماوند ،آمادگی بدنی از اهمیت زیادی برخوردار است ‫.‬ ‬‬‬‬
‫-‬ آب و هوای دماوند سرد و در اکثر ماههای سال برفی است ‫.‬ بهترین فصل صعود ماههای تیر و مرداد است ‫.‬‬‬‬‬‬‬
‫-‬ آشنایی به منطقه و مسیر صعود از اهمیت زیادی برخوردار بوده ‫.‬ بنابراین حضور سرپرست و راهنما برای صعود به دماوند الزامی است ‫.‬‬‬‬‬‬‬
‫-‬ غذای کم حجم اما پر انرژی در این صعود اهمیت زیادی دارد ‫.‬ اگر حجم معده بیش از حد انباشته شود ، صعود و تنفس سخت تر خواهد بود ‫.‬‬‬‬‬‬‬
‫-‬ در طول مسیر هر فرد که به هر دلیل مشکلی برای صعود در خود احساس می کند باید آن را جدی گرفته و با نظر سرپرست از صعود نهایی اجتناب کند ‫.‬ مثالش خود من که به دلیل مشکل تنفسی ناشی از سر ماخوردگی اجازه صعود نهایی پیدا نکردم و با وجود اشتیاقم با کمال رضایت پذیرفتم ‫.‬ اهمیت به نظر سرپرست و اجازه او برای صعود الزامی است ‫.‬‬‬‬‬‬‬‬‬
‫-‬ انجام هم هوایی برای ماندن در ارتفاع از اهمیت زیادی برخوردار است ‫.‬ ‬‬‬‬
‫-‬ پناهگاه سیمرغ برای حدود چهل نفر گنجایش دارد اما همواره امکان پر بودن پناهگاه را در نظر گرفته و چادر به همراه داشته باشید ‫.‬ فضای اطراف پناهگاه برای حدود چهل چادر گنجایش دارد ‫.‬‬‬‬‬‬‬
‫-‬ به دلیل شیب زیاد دامنه ، همراه داشتن باتوم الزامیست ‫.‬ ‬‬‬‬
‫-‬ در گوشه و کنارهایی از اطراف پناهگاه موبایل آنت دارد ، همینطور تنها در بخش هایی از مسیر ‬‬
- داشتن تجهیزات لازم که بنا به تشخیص سرپرست به گروه ارائه میشود الزامیست
- استفاده از مایعات و به ویژه آب از ضروریات یک صعود موفق است . پس به اندازه کافی آب و نوشیدنی همراه داشته باشید .همچنین در مواقع افت دما نوشیدن چای و قهوه توصیه می شود .
-به دلیل مشکل آنت دهی موبایل در بسیاری از قسمت های مسیر وجود ارتباطات بی سیمی در بین پشتیبانان گروه ضروری محسوب می شود .
- دماوند زیباست و تنها در صورتی زیبا و جذاب باقی می ماند که ما به مسائل زیست محیطی آن توجه داشته باشیم

تشکر
قبل از همه ، از شرکت سیناژن که همیشه به ام اس سنتر لطف داره و این بار هم با توجه به هزینه های سنگین کوهنوردی ، اسپانسریه گروه رو قبول کرد تا بخشی از هزینه ها تامین بشه ممنونیم ‫.‬ ‬‬
همچنین از دکتر عظیمی کمال تشکر را داریم که در تمام این مدت بهترین مشاوره را دادند و کمک ها و راهنمایی دکتر صعود را آسان تر کرد و همیشه قوت قلبی برای تک تک اعضای گروه بودند
از علیرضا ،برادر لیلی ممنونیم برای تمام زحماتی که در تمامی برنامه ها بخصوص برنامه های ورزشی بهشون می دیم سپاس گذاریم
از مهدی خیری و تمامی همنوردان گروه همگام که همیشه هم گام و همراه بودن ممنونیم
از ندا عزیز هم برای نگارش این گزارش ممنونیم .
و در نهایت از همه اعضای ام اس سنتر ممنونیم بدون دلگرمی ها و تشویق های شما عزیزان صعود به هیچ قله میسر نیست .

پادکست دماوند - مصاحبه صوتی دماوند

دانلود مصاحبه دماوند


مصاحبه رادیو ورزش

دانلود مصاحبه رادیو ورزش حجم 4 مگ