تجربه شخصي - چرایی ابتلا به ام اس - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>
(2010/06/15, 04:40 AM)earth نوشته است: من يه ميز تحرير از اين كوچولوها دارم كه نشستني است كشو داره داشتم تو كشوش دنبال يه چيزي مي گشتم اينو ديدم:
آخرين روزهاي فروردين 87 جواب ام آر آي رو بردم و رفتم پيش دكتر گفت چندتا آمپول داري گفتم يكي گفت اون يكي رو هم بزن ديگه لازم نيست دارو تهيه كني فعلا". اومدم خونه روز چهارشنبه اين آخرين آمپولو زدم و داخل اين كاغذ گذاشتم و روش نوشتم اگه تلاش كني اين آخرين آمپول خواهد بود يادت باشه يادت نره خودت بايد بخواهي. رو همين حساب وقتي مجتبي درخواست پوكه داده بود بهش گفتم اولين و آخرين رو نمي دم البته يادم رفته بود كه اولين ها رو من ريختم دور ولي اين آخري هست. اميدوارم كه روزي باشه كه همه عكس آخرين آمپولو براي هميشه [/align]اينجا بگذارند.


سعيده جون ايكاش اون روز براي منم بياد اما دكترم ميگه حالا حالاها بايد بزنم....شايد تا آخر عمر