وسواس، شناخت و راه های درمان - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>
درمان وسواسی


در درجه اول باید از آنچه به فکر و نیرومندی آن آسیب برساند خودداری کرد. چه، عامل عمده ای که رفتار وسواسی را پرورش و یا به ظهور می رساند، قوای فکری باشد، هر قدر انسان ها از سلامت فکر برخوردار باشند، کمتر دچار وسوسه می گردند.

بنا بر این باید کوشید از تفکرات غیرمتعادل اجتناب کرد، یعنی در برابرشان مقاومت کرد و با بی توجهی آن افکار را از خود راند.

اسلام و افکار وسواسی

اسلام که دین زندگی و اجتماعی است، شدیدا با احتمالات و تخیلات وسواسی مبارزه کرده است. در درجه اول بر اساس ضوابط و قواعد کلی، اصولاً از پیدایش افکار وسواسی جلوگیری کرده، در باره طهارت و نجاست، دستور داده با آن معامله طهارت شود. از این گذشته عملکرد بازار مسلمانان و خودشان، نشانه پاکی و پاکیزگی است، روی این اصول هیچ کس حق ندارد به احتمالات وسواسی ترتیب اثر دهد. در موضوع نماز، کسانی که شکشان از میزان عادی و متعادل تجاوز بکند، از درجه اعتبار ساقط است.

به طور کلی اسلام با تردید و شکی که بیماری زا بوده و یا در آستانه آن قرار گرفته باشد، به سختی مبارزه نموده و کوشیده است تا مسلمانان از نظر فکری، افرادی غنی و توانا بوده، هیچ گاه دچار افکار وسواسی و شک و تردید نگردند، چون شک و بی تصمیمی خود، یک نوع بیماری مهلک است.

درمان وسواس

رهاکردن بررسی های نامتعادل، تقویت جسمی، دوری از افراد مبتلا به این حالت و مسافرت، در درمان این بیماری اثر عمیق دارد.

در مقاله «رفتار وسواسی» عامل اساسی بیماری وسواس، ناتوانی روحی شناخته شده و گفته شد که افکار وسواسی کم و بیش در همه افراد وجود دارد، منتهی افراد متعادل با قدرت روحی، با آن افکار مبارزه می نمایند و هیچ گاه خود را اسیر و درمانده این تخیلات روحی قرار نمی دهند و پس از حصول اطمینان عقلایی، همه تردیدها را از خود دور می سازند، ولی شخص وسواسی در اثر فقدان توانایی روحی، به جای مقاومت خود را تسلیم این وسوسه ها می نماید، در نتیجه نیروی نامرئی «احتمالات وسواسی» محرک رفتار شده، به تکرار عمل وامی دارد.(1)

برای این که افراد از اول به رفتار وسواسی دچار نشوند و در صورت ابتلا، به مراحل حاد آن نرسند، باید توجه داشت که بررسی ها و دقت ها باید در حد متعادل بوده و از افراط و تفریط دور باشد، نه آنچنان که به تسامح و سهل انگاری متصف شویم و نه این که به «بیماری وسواس» گرفتار آییم.

برای رسیدن به این مقصود هنگامی که احساس شود بررسی ها از حد تعادل خارج می شوند، باید توجهی به آنها ننموده، ارزشی برای آنها قایل نشویم، زیرا مراقبت ها و دقت های نامتعادلی و بیش از حد است که به تدریج قدرت روحی را در هم شکسته، تسلط و نفوذ خود را گسترش می دهد. تمام افراد وسواسی پیش از بیماری وسواس در آغاز فقط دقت و بررسی آنان در حد نامتعادل بوده است، ولی بعدها همین احتمالات توسعه یافته، به بیماری وسواس گرفتار شده اند.

تقویت جسمی

یکی از عوامل پیدایش و یا تشدید بیماری وسواس، ضعف جسمی است، وقتی قدرت جسمی افراد کاهش یابد، عوامل بیماری زا اعم از جسمی و روحی حمله خود را تشدید می نمایند، همانطور که شکست قدرت روحی در پیدایش بیماری وسواس مؤثر است، ضعف جسمانی نیز آن را توسعه می دهد.

بیماران وسواسی خود معترفند که در دوره ضعف جسمی، روحیه وسواسی شان شدید می گردد و حملات افکار وسواسی حادتر صورت می گیرد.

و در نتیجه افراد وسواسی در چنین مواقعی دیرتر می توانند خود را از چنگال افکار وسواسی نجات دهند، بر عکس هر قدر از سلامت تن بیشتر برخوردار باشند، بهتر می توانند از خود مقاومت نشان دهند.

بنابر این باید کوشید افراد وسواسی را از نظر جسمی تقویت کرد و از آنچه که بنیه و جسم آنان را تضعیف می نماید، جلوگیری به عمل آورد. هیجان و عصبانیت یکی از اموری است که شخص وسواسی را از لحاظ جسمی سست می کند و عجز و ناتوانی او فراوان می گردد.

توبیخ ها و شماتت ها

یکی از اشتباهاتی که اطرافیان وسواسی ها مرتکب می شوند این است که مرتبا بیماران وسواسی را با شماتت و سرزنش می کوبند و از این رهگذر می کوشند که آنها را از رفتار وسواسی بازدارند. در نارسایی این روش همین بس که افراد وسواسی علاوه بر این که رفتارشان را تغییر نمی دهند، حالت دفاعی به خود گرفته، بر عمل خود صحه می گذارند. از همه مهم تر، از افراد دیگر فاصله می گیرند و این جدایی و فاصله زیاد، زمینه وسواس را در آنها توسعه می دهد. چه، در پنهان و به طور آزادانه تسلیم افکار وسواسی خواهند شد و از این گذشته عمل خود را صحیح و اصولی قلمداد خواهند کرد و حال آن که پیش از توبیخ و شماتت ها، افراد وسواسی که در مراحل ابتدایی قرار دارند، به خود اعتراف می نمایند که رفتارشان غیرعادی است، افکار نامرئی آنان را رنج می دهد، ولی وقتی شماتت های افراد شروع شود، همین افراد عمل خود را موجه قلمداد نموده و دیگران را افرادی غیر عادی معرفی خواهند کرد. بنا بر این به جای سرزنش و یا صحه گذاشتن بر روی اعمالشان، ارتباط را با آنها باید توسعه داده، کوشید به وسایل غیرمستقیم آنان را از این بیماری خطرناک نجات داد.

الگوهای خطرناک

بیماری روانی دارای درجات مختلفی است، ممکن است در یک نوع بیماری، افراد مبتلا در درجات ابتدایی یا متوسط و یا حاد آن قرار داشته باشند. یکی از عواملی که بیماری وسواس را به وجود می آورد و یا تشدید نموده، از مرحله ابتدایی به مرحله شدیدتر سوق می دهد، ارتباط با افراد وسواسی است که در مرحله حاد قرار دارند. به عبارت روشن اگر شخصی که به تازگی دچار وسواس شده، با شخصی که بیماری وسواسی در او مزمن شده است ارتباط پیدا کند، بلافاصله بر اساس الگو، بیماریش شدت خواهد یافت و رفتار وسواسی را شدیدا از او تقلید خواهد کرد.

روی این اصل باید ارتباط افراد وسواسی با بیمارانی که بیماری وسواسی آنها حاد است، جلوگیری به عمل آورد و گر نه ناخود آگاه این اشخاص پس از چندی بیماریشان شدت خواهد یافت.

در پایان این بحث باید توجه داشت که مسافرت های گوناگون نیز در معالجه بیماری وسواسی مؤثر می باشد. چه، این گونه اشخاص با دورشدن از محیط و خانه شخصی خود و ارتباط با اشخاص و افراد مختلف، لااقل مجال ابراز وسواس را تا زمانی نخواهند داشت و همین فقدان موقعیت ها ممکن است در تخفیف و یا از بین بردن روحیه وسواسی مؤثر واقع شود.