تجربه شخصي - چرایی ابتلا به ام اس - -

<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>ببين بهنام مي گن اين بيماري هزار چهره است هيچ دو بيمار ام اسي را شبيه يكديگر پيدا نمي كني.اينا كه نوشتم تجربه شخصي منه. من خيلي كلي توضيح دادم موضوعات عاطفي منظورم بيماري مادر از دست دادن پدرم و افتادن تو يه مسير تنهايي بود براي فرار از اين تنهايي به خواستگاري علاقمند شدم كه فرسنگها با معيارهايم فاصله داشت خيلي بي حساب كتاب داشتم دستي دستي خودم رو گرفتار چيزي مي كردم كه يقينا" عاقبت خوشي نداشت. خوب اين وسط كساني كه آرامتر بودند قضيه رو طور ديگه اي مي ديدند كه من نمي ديدم يه سري صحبتهايي بود كه خوراك گريه يك سال منو تامين كرد. بعدم اين تجربه شخصي منه بايد مي نوشتم تجربه شخص نه خاطره حكايت همون بچه هاي روستاست ديدي مگس از سر و كول بعضيهاشون بالا مي ره و هيچ اتفاقي براشون نمي افته. ولي مثل من اگه كمي وضعيت غذام از نظر بهداشتي نامناسب باشه كارم به درمانگاه و سرم و اين حرفا مي كشه.
يكي از علامتهاي ام اس گز گز دست و پاست ولي خيليها اين گز گز رو دارند و ام اس ندارند. چيزايي كه گفتي خب خوب نيستند. براي همه بدند منتهي لزوما" به ام اس منجر نمي شن.