افزايش آگاهي جامعه درزمينه ام اس ( شش پرسش) - -
<style>body{font-family: tahoma; font-size: 13px; direction: rtl;} hr{ display: none;}</style>من تا دلتون بخواد دلم شکسته ولی یکیش رو بگم تازه بود ام اس گرفته بودم شاید یه ماهی یکی از دوستام اون موقع زنگ زد گفت راستی شنیدی فلانی هم بنده خدا ام اس گرفته منم انگار مثلا بیخبر و تا حالا نشنیدم ام اس چیه گفتم ا ایشالله شفا بده گفت نه بابا مگه خانم فلانی رو یادت نیست اخرش بچه دار نشد و بعدشم مرد یهو جا خوردم ولی فقط داشتم گوش میدادم میگفت بنظرم هر کی ام اس گرفت اصلا نباید ازدواج کنه اصلا نمیتونن بچه دار بشن بنظرم باید چند سال دیگه هم مثل فلانی بمیره من پشت تلفن ساکت و بغضم داشت میترکید اروم گفت چی شد ساکت شدی با خیلی کنترل گفتم ببخشید من کار دارم بعدا تماس میگیرم گوش رو قطع کردم ولی هیچی نگفتم بعد نمشستم پیش مامان و بابام تخمه شکوندم
از این چیزا زیاده مثلا وقتیم کسی ندونه یادم هست یه بار رفته بودم پیش یکی از دوستام خیلی راه رفته بودیم شاید به قطع بگم نصف روز دیگه جونم در اومده بود گفتم بیا بشینیم بهم نگاهی کرد و گفت وای دختر یکی یه دونه و سوسول یکم به خودت تکون بده بعدشم ساکشو بهم داد گفت اینم برام بیار تو دلم گفتم اگه میدونستی من چمه هیچ وقت اینطوری حرف نیمزدی بعدش میگفت اون موقع که من رفتاه بودم بیمارستان کاری انجام بدم یه دختر خوشکلی بستری بود اونجا با لوله نفس میکشید ام اس داشت دکتر به مامانش گفت بذار بمیره راحتش کن من خیلی ناراحت شدم و ............... بازم بیخیالی طی کردم
ای بابا این فرهنکگ درست بشو نیست که نیست
یادمه رفته بودیم سفر با یکی از دوستای خانوادگیمون نشسته بودیم داشتیم حرف میزدیم رسیدیم سر بحثی که بیماری اینطور اونطوره البته این خانواده الان خانواده درجه یکمون شدن یعنی عروسمون شدن بسلامتی یهو عروسمون که اون موقع هنوز عروسمون نبود به من گفت بنظرم سرطان بهتر ام اسه من حاضرم سرطان بگیرم ولی ام اس نگیرمآخه اینطور اونطور و من توی دلم دعا کردم و خوشحال بودم که کسی جریان بیماری من رو نمیدونه که بخواد برام دل بسوزنه ترحم کنه نگاه بیمورد کنه همین و بس و.............................. چی بگم دیگه ؟
بقول بقیه کسیکه ام اس گرفته عمرا خوب بشه
متنفر از همه مردم هادی متنفر