دوستان عزیز من الان مدت 6 ماه است که به ام اس مبتلا شدم.
توی این مدت بسیار گوشه گیر شدم البته این کار رو عمدی انجام نمی دم چون من با مریضی ام خیلی خوب کنار اومدم و اون رو جزئی از زندگی خودم کردم و حتی خیلی وقتا خانواده ام یادم می یارند که باید آمپول هام رو بزنم ولی مشکلی که الان دارم اینه که من خیلی کم حوصله شدم . صبح ها ساعت 7 میرم سر کار و ساعت 2 بر می گردم و می خوابم . کار هر روز من شده همین حتی حوصله ندارم یک فیلم نگاه کنم یا اینکه یک صفحه کتاب بخونم!
خیلی از دوستانم با هام قهر کردند می گند که تو عمدا دیگه سراغ ما نمی یایی! در صورتی که اینطوری نیست. خیلی کم حوصله شدم!
نمی دونم چیکار کنم؟
تورو خدا نگید با دکترت مشورت کن که من خودم بیشتر از اینا اطلاعات دارم!!!!!
عزیزم خوب بعضی وقتا آدما بی حوصله میشن و وقتی بشینن خوب فکر کنن میفهمن چرا بی حوصله هستن
ولی من بهم ثابت شده که اگه به این حالتم ادامه بدم خیلی منو درگیر میکنه
واسه همین اگه حتی دوست نداشته باشم و حوصله بیرون رفتن با دوستامو نداشته باشم به اجبار دسته خودمو میگیرمو میبرم!
بعد که میرم میگم چه خوب شد که اومدم
این بی حوصله بودن برا همه ممکنه پیش بیاد..مثلا اگه به دکترت بگی چه کمکی بهت میکنه در این مورد!
به نظر منم خودتو یه مدت مجبور کن بری گردش..یا اگه حوصله جمع رو نداری تنهایی برو کوه
منم يه مدت طولاني همينطوري بودم.
1ساله سركار نميرم 1ترم مرخصي گرفتم و دانشگاه نميرم.تو اين مدت هم دارم براي خودم زندگي ميكنم فقط تفريح ميكنم تا آرامشي كه ميخوام بدست بيارم كارايي كه دوست دارم انجام ميدم اونطوري كه دوست دارم اين چند وقت و گذروندم تو هم براي خودت باش براي خودت زندگي كن وحال كن
منم اصولا بی حوصلم .با اینکه همیشه تنهام حتی حوصله تلویزیون رو هم ندارم.هرجا باشم دلم برا خونه م تنگ میشه و زود می خوام برگردم
منم خیلی کم حوصله ام همیشه مامانم باهام بحث میکنه که چته چرا حوصله فلان جا رو نداری یا نمیای ؟ پس کجا میخوای بری میگم هیچ جا همینجا برای خودم بیشتر تنهایی رو ترجیح میدم و کلا حوصله کارای قبل از اینکه بیمار بشم رو ندارم مثل مثلا ادامه تحصیل یا کتاب خوندن یا کارهای مورد علاقم
ولی وقتیم توی موقعیت مثلا مهمونی قرار بگیرم بیشترین کسیکه میخنده و شوخی میکنه خودمم
خوبه میدونی چرا چون کسی خبر نداره ام اس مهمون خونه منه
اون اول هاش حوصله هیچی رو نداشتم ولی اینقدر رو خودم کار کردم تا خوب شدم.
من خیلی دوست داشتم با دوستام برم بیرون ، میرفتم بیرون اینور اونور ، البته دانشگاه هم تموم نشده بود خوب خیلی تاثیر داشت.
یک کاری رو خیلی خیلی دوست می دارید انجام بدید خیلی تاثیر داره تو غلبه بر کم حوصلگی تون
(2011/12/06, 01:48 PM)setare نوشته است: [ -> ]منم يه مدت طولاني همينطوري بودم.
1ساله سركار نميرم 1ترم مرخصي گرفتم و دانشگاه نميرم.تو اين مدت هم دارم براي خودم زندگي ميكنم فقط تفريح ميكنم تا آرامشي كه ميخوام بدست بيارم كارايي كه دوست دارم انجام ميدم اونطوري كه دوست دارم اين چند وقت و گذروندم تو هم براي خودت باش براي خودت زندگي كن وحال كن
من هم الان دارم همین کارو می کنم.ولی خوب من الان تو بدترین دوره بیمارم هستم.
اگه یک نظر سنجی بذارین اغلب ما گرفتار این مشکل هستیم و بهترین کار همینه که دوستان در بالا اشاره کردن
از چیزایی که آدمو سرحال میکنه رفتن به شنا خیلی نشاط آوره
و حتماَ حتماَ شرکت کردن در یک کلاس مثل : یوگا یا یک ورزشی که زیاد خستت نکنه و هر روز یا یک روز در میان از خونه حتما مجبور باشی بزنی بیرون خیلی عالیه