وبسایت تخصصی ام اس سنتر | بیماری ام اس | مرجع تخصصی ام اس

نسخه کامل: وقتی فهمیدین ام اس دارین چه احساسی پیدا کردین؟(و کی بهتون گفت)
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35
اولش واسم گنگ بود بدش ناراحت بودم چون اطلاعاتی نداشتم
ولی کم کم وقتی شناختم با هم دوست شدیم

پدر مادرم میترسیدن بگن بهم تا اینکه خودم فهمیدم از یه دکتر پرسیدم
بعضی وقتهام فضولی خوبه هاlaughing3 laughing3
من اولین بار رفتم یه دکتر و مث طلا و مس (که هنوز ندیدم ملت میگن)

دکتره برگه ام آر آی و گرفت بالا و گفت بچه ها کی بود میگفت ام اس چطور شروع میشه؟
اینا ها بیاین!

laughing3laughing3laughing3laughing3laughing3
کسی بهم نگفت خودم فهمیدم ام اس بهدش به مامانم گفتم و اونم برای بچه باهوشش اسپند دود کردlaughing3laughing3laughing3laughing3laughing3
laughing3laughing3laughing3
ایول پس هممون خودمون فهمیدیم چه با حال
agreement2agreement2
Heart
اولين بار دكترم بهم گفت خيلي ناراحت شدم واز زندگي كردن وازنده ماندنم ناايمد شدم
الان که خدارو شکر خوبیو به زندگی امید واری دیگه؟
doctore maghzo asabi k avalin bar behesh moraje kardam(ranjbare naiini) be eltehab to maghzam mashkook shodo goft sarian ye MRI anjam bedam to javab MRIdoctore azmayeshgah neveshte bud mashkook b ms aval dadasham javabo dide budo nemizasht man bebinam k ba semajat azash gereftamo natijaro khoondam aval gij budamo to nabavari mamanam gerye mikard k manam tahte tasir jav shooru kardam be gerye kardanlaughing3
avalesh az esmesh kheili mitarsidamo hamash behesh fek mikardam k haminam baes shod halam badtar she vali bade chan vaght fahmidam
enghadam tars nak nist k migan:56
rasti yas jan behet pishnahad mikonam be yeseri doctoraye mojarabtaram morajee koni
این مامانا ادمو دیوونه میکنن اوفففففففففwink2
مامان من منو پیش 4تا دکتر برد تا تهران اومد که پیش پرفسور لطفی هم ببرتم ولی خدارو شکر که ویزیت نمی کردlaughing3laughing3
کلی خندیدم بهش آخه یه جورایی ضایع شد(مامانی ببخشید اینجوری گفتم)
جالب اینجاس که همه ی دکترا به مامانم گفتن خودش مریض نه من laughing3laughing3
روحیه نیست که سنگ پا قزوینagreement2
ملیت و مذهب و اهلیت را زیر سوال نبریمconfused
الان میان تذکر میدن مسوولان
حالا من گفتم نگی کسی نگفتاwink2wink2wink2wink2wink2agreement2
من و شوهرم بعد از کلی دوندگی صاحبخونه شدیم و دقیقا موقع اسباب کشی بیماریم عود کرد.سرمای خیلی شدید هم خوردم. فکر کردم عصب دستم گرفتهsmilingچند تا هم امپول برا باز شدن عصب زدمSmileولی فایده نداشت.دکتر بالاخره mriنوشت.بابام به یه دکتر از اشناها نشون داد گفت ام اس داره.اصلا باورم نمیشد به همچین بیماری که ناشناخته و باکلاسه مبتلا باشم!!!!!wink2
ولی اصلا من و همسرم از خونه جدید لذت نبردیم.کلا اروم بودیم ولی خیلی تلخ بود
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35