آره ...
خب توضیح بده شرایط رو کامل بهش بگو بعد بگو خودش هم یه سری اطلاعات جمع کنه اگه نظر حدودا مساعدی داشت میتونین پیش دکترتون هم برین تا واسه ایشون بیشتر توضیح بده که شفاف سازی صورت بگیره
اگر خیلی برات مهمه طرف بیارش با یه سری از بچه ها آشناش کن
که ازدواج کردن! صد البته که باید همه چیز رو بهش بگی
و اینکه ممکنه حالت به این خوبی هم نباشه!
طرف باید این حساب ها رو هم بکنه!
(2011/06/02, 04:10 PM)sara.161 نوشته است: [ -> ]آره ...
خب توضیح بده شرایط رو کامل بهش بگو بعد بگو خودش هم یه سری اطلاعات جمع کنه اگه نظر حدودا مساعدی داشت میتونین پیش دکترتون هم برین تا واسه ایشون بیشتر توضیح بده که شفاف سازی صورت بگیره
کار خیلی سختیه میدونم کارم تمومه
(2011/06/02, 04:19 PM)prime نوشته است: [ -> ]اگر خیلی برات مهمه طرف بیارش با یه سری از بچه ها آشناش کن
که ازدواج کردن! صد البته که باید همه چیز رو بهش بگی
و اینکه ممکنه حالت به این خوبی هم نباشه!
طرف باید این حساب ها رو هم بکنه!
پس اینجوری که شما میگید باید قید ازدواج رو بزنم
چون طرف سه چهار تا خواستگار داره دیوانه نیست که با یک ام اسی ازدواج کنه
تازه اگه خودش قبول کنه خانوادش به هیچ وجه قبول نمیکنن
من نمیدونستم حالم ممکنه بازم بد بشه
کارم تمومه چیه!!!!!
من یه بار تو مطب دکتر با یه خانم 27 ساله ک 3 سال بود ازدواج کرده بود صحبت کردم
ایشون از 17 سالگی ام اس داشتن به همه خواستگاراش گفته بود
میگفت فقط یکیشون پا پس کشید .......و ایشون مثل خیلی از دختر های دیگه طبق معیار های خودش انتخاب کرد
دلیل نمیشه ما که این مشکل رو داریم تو زندگی مشترکمون تاثیر بدی بذاره
باید با طرف این بیماری رو منطقی و با آگاهی قدم به قدم توضیح بدین که کنار بیاد یا اگه نخواست حد اقل بدونه ام اس واقعی چیه!!!
ام اس داشتن دلیلی بر این نیست نسبت به بقیه کمتر باشیم
شما ممکنه در نظر ایشون خصوصیات خوبی داشته باشین که بقیه نداشته باشن
سعیتون رو بکنین
(2011/06/02, 04:33 PM)reach usa نوشته است: [ -> ]کار خیلی سختیه میدونم کارم تمومه
(2011/06/02, 04:19 PM)prime نوشته است: [ -> ]اگر خیلی برات مهمه طرف بیارش با یه سری از بچه ها آشناش کن
که ازدواج کردن! صد البته که باید همه چیز رو بهش بگی
و اینکه ممکنه حالت به این خوبی هم نباشه!
طرف باید این حساب ها رو هم بکنه!
پس اینجوری که شما میگید باید قید ازدواج رو بزنم
چون طرف سه چهار تا خواستگار داره دیوانه نیست که با یک ام اسی ازدواج کنه
تازه اگه خودش قبول کنه خانوادش به هیچ وجه قبول نمیکنن
من نمیدونستم حالم ممکنه بازم بد بشه
من نگفتم بد میشه که!
نگران نباش! اما گفتم باید بدونه همه جوانب رو بدونه!
نه شما اول برو جلو ببین میخوایش؟
بعد بهش بگو من ام اس دارم.
بلاخره تو باید بهش ثابت کنی که از بقیه ی خواستگاراش بهتری؟
كلا به نظر من اگه زندگي با دروغ شروع بشه خيلي بده
آقای علیرضا میدونی قضیه چیه من رفتم جلو خیلی هم ازش خوشم اومده اونم حتی جواب بله رو داده ولی من ترسیدم بهش بگم فعلا هم stop کردم یعنی فعلا عقد نکردیم و اینجور که شما و سارا خانوم گفتید باید اسم بیماریو بگم که نمیدونم .....
تا حالا تو زندگیم اینجوری نرفته بودم لای منگنه
اگه اینقدر جدیه! (حداقل برای اینکه شیرینیش رو بخوریم)
اول بچه ها ی متاهل رو ببین:
حامد و پریا باران و جلال و...
بعد بیا توضیح بده بهش بیا براش روشن کن.
به نظر من پیش یه مشاور هم بری (اول تنها) بد نیست.
اما قضیه رو نشد و محال نبین.
چند سال دیگه که به این روزا نگاه کنی میبینی چقدر همه چیز رو بزرگ کردی
میدونم سخته ....اولش یکم سخته
من روزی که دکتر بهم گفت دقیقا 48 ساعت گریه کردم
الان واسم مهم نیس دیگه.حتما ایشون هم بفهمن ناراحت میشن ولی فقط اولشه .
ام اس از خیلی از بیماریا بهتره
باران كه عليرضا مي گفت منم
ام اس دارم ، شوهر دارم ، بچه هم دارم
كوچكترين مشكلي هم تو زندگيم بخاطر ام اس ندارم