(2010/06/11, 11:14 PM)mirali نوشته است: [ -> ]وا.پروفوسوری؟دختر زبونتو گاز بگیر.مردی گفتن.زنی گفتن.ریش پروفوسوری واسه زناست.من یه تار موی این سبیلامو با 1000 تا از دخترای اونور آب عوض نمیکنم.شما با مامان اقدست که اسمشو بازم عوض کردو کرد مامی آنی برو بلاد کفر.فقط اینو بدونید که خان داییتون دیگه مرد.
دايي جون بيا قهر نكن ديگه
شما بايد سايه ات رو سر ما باشه
الان كه مي خوايم بريم پيش محسن شما بايد ازمون مرقبت كني وگرنه اين بهنام كه جوونه تا دختر فرنگي ببينه باهاشون ميره
دايي جون بيا ديگه ،مي خوام برات زن بگيرم
يه زن كه موهاش بلوند باشه ،مانكن ، لباش مث ياقوت اصلا شكيلا باشه اسمش
بيا ديگه
(2010/06/11, 11:20 PM)mirali نوشته است: [ -> ]بله یادمه.خوبم یادمه.ولی انگار تو یادت نیست.این تویی که میخوای بری بلاد کفر.میخوای بازم اسمتو عوض کنی.داریاسمتو میکنی مام آنا.تازه این اسم جدیدتو یاد گرفته بودم.چی بود؟اها یادم افتاد انارام.اصلا مگه اون اقدس چش بود که عوضش کردی؟برید.شما برید.فقط اینو بدن دیگه خان داداشی به اسم میر علی نداری.حالا اون دختره ماتیلات رو در روی داییش واستاده و میگه بیا سبیلاتو پروفوسوری بزن.اینه تربیتی که به بچه ها کردی؟
اینجور که معلومه از اولشم نداشتم . همه ی حرفات بلوف بود دیگه ؟ الکی خواستی سره منو شیره بمالی
اینهمه سال که معلوم نبود کدوم خراب شده ای هستی؟
حی خواهر زاده هاتو هم نمیشناختی
حالا که اومدی ...
:38:
خداااااااااااااااااا
خودت شاهدی
من یه زنه بیوه ی تنها
تمام این سالها
با چه رنج و مشقتی بچه بزرگ کردم .
امیدم از همه نا امید بود . حتی این یه دونه برادر که برام مونده . فقط و فقط با اتکا به تو این زندگی سخت رو گذروندم .
حالا که بچه هام بزرگ شده ان . داداشم پیدا شده
دخترم میخواد شوهر کنه
یه ذره دلخوشی تویه زندگیم پیدا شده
اونم همین یه دونه برادر میخواد ازم بگیره
باشه داداش برو
تو از اولشم نبودی :38:
(2010/06/11, 11:29 PM)mirali نوشته است: [ -> ]باشه خواهر نمیرم.آخه من نمیتونم سایمو از شما و بچه ها که دریغ کنم.بچه های تو و یتیمهای اقدس مثل بچه های خودم میمونن.همتونو دوست دارم.
قربونه داداشه چیز فهمم برم
پس دیگه وسایلاتو مع کن که دیگه باید بریم
بهنام بلیطا رو گرفتی son ?
ماتیلات و آنارام عزیزم چرا بحثو خصوصی کردین آخه؟؟
نظرات اصلی رو که دادین، حالا مراسم خواستگاری رو ببرین تو گفتگوی اعضا
اینطوری یه کمی بحث عمومی تر میشه و دیگران هم میتونن نظر بدن
خب بریم سر اصل مطلب
ماتیلات عزیزم از الان گفته باشم که خواستگاری بی خواستگاریااا
از دستم ناراحت نشی، اینو گفتم نه به خاطر اینکه این کار (یعنی خواستگاری دختر از پسر) فی نفسه کار ناپسندی باشه، بلکه به خاطر اینکه عقاید و تفکرات تو نهایتاً 50 درصد قضیه است تازه اگه خانواده دختر را نیز موافق فرض کنیم که این اتفاق در عمل نمیوفته(یعنی این 50 درصد هم عملاً نمیشه روش حساب کرد).
50 درصد باقی مانده پسر و خانواده پسر هستند که اگه به ظاهر هم ابراز مخالفت نکنند ولی مطمئناً در باطن موافق نخواهند بود و این مخالفت ها و یا بهتر بگم پایبندی به اعتقادات سنتی(یعنی همون خاستگاری پسر از دختر) به مرور زمان ممکنه بعد از ازدواج منجر به بروز رفتارها و گفتارهای ناشایست در مورد دختر و خانواده او شده و در نهایت آنچه که نباید اتفاق بیفتد، اتفاق بیفتد.
پس در نتیجه به علت فقر فرهنگی در این زمینه بهتره تا اطلاع ثانوی فکر ماجراجویی رو از ذهنت بیرون بیاری
(2010/06/12, 01:16 PM)Matilat نوشته است: [ -> ]ولي خيلي باحال ميشد اگه .....
چی شنفتم؟ها؟چشم روشن.دختره واستاده رو در روی خان داییش و میگه خیلی باحال میشد اگه میرفتم خواستگاری یه پسر.والله زمان ما احترام بود.حرمت بزرگترا رو نگه میداشتیم.من با این سبیل کلفتم تا حالا پاهامو جلو مادرم دراز نکردم.اونوقت این ماتیلات اینطوری پیش خان داییش داره ابراز نظر میکنه.آنارام من همه اینارو از چشم تو میبینما.
(2010/06/12, 02:43 PM)mirali نوشته است: [ -> ]چی شنفتم؟ها؟چشم روشن.دختره واستاده رو در روی خان داییش و میگه خیلی باحال میشد اگه میرفتم خواستگاری یه پسر.والله زمان ما احترام بود.حرمت بزرگترا رو نگه میداشتیم.من با این سبیل کلفتم تا حالا پاهامو جلو مادرم دراز نکردم.اونوقت این ماتیلات اینطوری پیش خان داییش داره ابراز نظر میکنه.آنارام من همه اینارو از چشم تو میبینما.
اي بابا
خان داداش اولن بيا تويه گفتگوي اعضا جوابتو ميدم
دومن اين ماله اون زمونه ما بود
زمونه تغيير كرده
سلايق تغييرر كرد
جوونن ديگه . بايد بذاريم استعداداشون شكوفا شه
مثن همين بهنام و محسنه منو نگاه كن
حميدو ببين
اينا يه جور نبوغشونو بروز دادن
دخترام دارن يه جور ديگه نشون ميدن
ايرادي كه نداره