من خودم کسی بودم که از همون اول می گفتم اصلا ازدواج نمی کنم. برام زیاد هم مهم نبود مگه چه چیزی قرار بود به دست بیارم که الان ندارم. تا الان هم همه خواستگارام رو همون اول قبل از اینکه بذارم از خودشون بگن بدون هیچ توضیحی رد می کردم. ولی الان با یکی آشنا شدم که دلم رو لرزونده. بیچاره میدونه اگه چیزی بگه جواب نه می شنوه برا همین کاملا حدودش رو نگه می داره منم نمی دونم خودم تا کی می تونم اینجوری تحمل کنم. نمی دونم باید چکار کنم تا فکرشو از سرم دور کنم.
راهی جر توکل به خدا نداری دوست عزیز
پس توکل به خدا
به نظر منم باید گفت /اما باید طرف حتما کشته مردهات باشه وگرنه میزاره و میره /
مریضیمو میدونه. یک سال بیشتره که می شناسمش. میگم شاید به خاطر همینم هست که هیچی نمیگه ولی رفتاراش دیگه جلو بقیه همکارام هم تابلو شده. از این که یه لحظه هم فکر کنم احساسش فقط ترحمه دیوونه میشم.
(2012/04/13, 10:47 AM)مهدی4 نوشته است: [ -> ]سلام و وقت بخیر به همه دوستان این یک واقعیته که دوستانی که این مشکلا دارن ممکنه هیچ وقت نتونند ازدواج کنند تو را خدا ناراحت نشین ولی گاهی ما با یک تصمیم احساسی و شتابزده شرایط خودمونا بدتر میکنیم باید با مشکلاتی که داریم کنار بیایم و درسته این حق ما نبوده ولی خواه ناخواه ما با مشکلاتی حتی جزئی روبروییم که در چشم یه شخص دیگه بسیار بزرگ جلوه میکنه و مخصوصا تو ناملایمات زندگی اونا به بن بست میکشونه تصورشا بکنین اگه حتی تو یه سرگیجه کوچیک همسرتون که دستتونا میگیره با یه احساس ترحم کوچیک چه ضربه ای به خودشا و شما وارد میکنه حتی اگه این حسم نباشه مطمئنا اون شخص باید بدونه علاوه بر همسر وظایف دیگه ای هم باید داشته باشه همین به مرور زمان مشکل ساز میشه مطلب دیگه ماهیت غیر قابل پیشبینی این بیماریه که خودتون بهتر از من میدونین یعنی چه به هر حال نظر من اینه خواهشن اگه مخالفین نظرتونا بنویسین تا به نتیجه برسیم بازم ممنون.
آقا مهدي جان، برادر عزيز
درسته پسر هستم و در اين زمينه با توجه به جو جامعه، حق انتخاب بيشتري (در مقايسه با دختران) داشتم، اما متاسفانه به خودم اجازه نميدادم پاپيش بگذارم و از كسي خواستگاري كنم! خب 12 سال ميشه كه ام اس دارم و كلي مشكلات! من هم مثل شما فكر ميكردم اما راستش ديدم، عليرغم اينكه ميگن ام اس غيرقابل پيش بيني هستش و ممكن وضعيت فرد به مرور زمان بدتر بشه، اتفاق خاصي توي زندگيم نيفتاد و فقط و فقط از تنهايي و فكر به آينده بدون همدم از بين رفتم! خيلي بده كه بدوني بيماري و همه بيماريت رو بزرگ مي كنن و قراره يه عمري تنها زندگي كني! فرقي نداره پسر باشي يا دختر! همگي انسانيم و احساس داريم! كسي كه سالم باشه هم با ازدواج خواه و ناخواه دچار مشكلات ميشه! مهم اينه كه به بلوغ عاطفي و عقلي و فكري و .. رسيده باشيم تا بتونيم از پس مشكلات بر بياييم!
ما چند وقت پيش عقد كرديم و قبل از پانيذ، دختراي ديگه اي بودن كه بهشون علاقه مند شدم و به خاطر ام اس به نتيجه نرسيديم!
متاسفانه از بعضي پسراي انجمن ام اس شنيدم كه به دخترا مي گفتن: ما روي هر دختري كه دست بگذاريم، به ما بله ميگن اما شما دخترا نميتونيد به راحتي ازدواج كنيد!
واقعيت امر اينه كه چنين چيزي نيست و اگر خودمون بيماري رو بزرگ نكنيم و سعي كنيم به زندگيمون به طور عادي ادامه بديم، ديگران هم تصور بدي درمورد بيماري و ازدواج با ما ندارند! ضمن اينكه بايد به يكي دو سال آينده از لحاظ تاييد داروهاي ام اس خوشحال بود، و من حتم دارم خيليهامون بهبود پيدا مي كنيم!
خودمونيم، خيلي ها هستن كه ام اس دارن، اما اطرافيانشون نميدونن، نميدونن و مثل بقيه آدما كار مي كنن، درس ميخونن، ازدواج مي كنن، بچه دارن، مهموني ميرن، ميخندن و ... وقتي مثل بقيه زندگي عادي داريم، حق مسلم مون هست كه حتي ازدواج كنيم! ازدواج هم كه براي همه يه هندوانه است! برادر عزيز، يادت باشه وقتي روحيه خوب و مثبتي داشته باشيم، به بسياري از مشكلات غلبه ميكنيم!
ببخشيد پرحرفي كردم
متوجه منظورتون از تكبير نشدم!